خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 69

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 69 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 69

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 69

ییلماز به خاطر از بین رفتن پنبه ها به شدت عصبانی می شود و چون میداند که کار دمیر است، میخواهد سراغ دمیر برود، اما فکلی جلوی ییلماز را میگیرد و میگوید که او با نشان دادن عصبانیتش، دشمنان را شاد میکند.

او میگوید که آنها باید خودشان را خونسرد و بی تفاوت نشان دهند تا دمیر را عصبانی کنند. ییلماز کارگران را جمع میکند و خبر از بین رفتن پنبه ها را میدهد.

سپس از آنها میخواهد که تا جای ممکن پنبه های سالم را جدا کنند.

فکلی از سعید، جاسوسی که برای دمیر نیز کار میکند در مورد نقشه خراب کردن پنبه ها سوال میکند.

سعید میگوید که دمیر به او چیزی نگفته و او خبر نداشته است، و دمیر فقط از او خواسته تا به کارخانه بیاید و برای آنها خبر ببرد.

او سپس به خانه دمیر می رود و خبر میدهد که همه پنبه ها خراب شدند.

هولیا به دمیر در مورد دیدن حسام‌الدین در شب گذشته می‌گوید. او میگوید که حسام‌الدین قصد داشته تا در مورد شب حادثه چیزی بگوید اما عجل امان نداد.

دمیر میگوید که در هر صورت چیز پنهانی وجود ندارد و سه نفر شهادت داده اند که فکلی پدرش را کشته است.

فکلی خبر مرگ حسام‌الدین را می شنود. او داخل شهر، یکی از دوستان قدیمی را می‌بیند و از حرفهای او متوجه می شود که حسام‌الدین بعد از زندان رفتن او، در منطقه خوبی صاحب خانه شده بوده است.

دوست قدیمی، به فکلی میگوید که شب گذشته هولیا بالای سر حسام‌الدین آمده بوده است.

هولیا به تشییع جنازه حسام الدین می رود. او از مردم در مورد خراب شدن پنبه های کارخانه ییلماز می شنود، و متوجه می شود که همه می‌گویند که دمیر این کار را کرده است.

کمی بعد فکلی نیز برای عرض تسلیت به مراسم می آید. او با دیدن هولیا، با طعنه در مورد خانه ی حسام الدین چیزی میگوید و سپس می رود‌

در بیمارستان، مژگان از همکارانش میخواهد که برای شام به کبابی بروند تا کباب آدانا را بخورد. آنها همگی به سمت کبابی می روند.

فکلی از ییلماز می خواهد که برای شام به کبابی بروند. ییلماز که عصبی است، بخاطر اینکه مقابل دشمن نشان ندهد که شکست خورده اند، ابتدا به همراه فکلی به کلوپ شهر می روند.

دمیر و جنگاور و چند نفر دیگر در کلوپ شهر هستند و با دیدن آنها، به طاهر اظهار تأسف میکنند. ییلماز و فکلی خونسرد برخورد کرده و میگویند که اتفاق مهمی نیفتاده است.

وقتی دمیر به خانه می رود، هولیا در مورد مراسم تشییع جنازه و دیدن فکلی به او میگوید. او در مورد خراب کردن پنبه های ییلماز از دمیر سوال میکند و دمیر تایید میکند که او چنین کاری کرده است.

هولیا از این کار دمیر عصبی می شود.سپس در مورد خانه حسام‌الدین از دمیر سوال میکند. دمیر جا میخورد و چیزی نمی‌گوید.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 69 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 70  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *