خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 74

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 74 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 73

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 74

دمیر دم خانه جنگاور می رود. او از حرفهای نهال متوجه می شود که جنگاور باعث دعوا شده است.

سپس داخل می آید و با جنگاور بحث میکند و او را مقصر میداند که با کارش باعث شده که کل شهر از آنها حرف بزنند و اعتبار او زیر سوال برود.

ایلماز پیش مژگان می رود و بخاطر اتفاق دیروز برای او گل می برد. سپس از او میخواهد که نهار با یکدیگر باشند. گولتن از دور آنها را با یکدیگر می بیند و ناراحت می شود.

نهال به همراه زلیخا به رستوران می رود. او اتفاقات شب گذشته را برای زلیخا تعریف میکند. زلیخا کلافه می شود و از او میخواهد که بحث را عوض کنند.

کمی بعد، ایلماز و مژگان داخل رستوران می روند و زلیخا با دیدن آنها بیشتر کلافه می شود. بعد از غذا او از نهال میخواهد که زودتر بروند‌.

شرمین به دوره دوستانه در خانه فسون می رود. آنها هر ماه سکه ای میدهند و بر اساس قرعه کشی، سکه ها به یک نفر می رسد.

شرمین که پولی ندارد ، بهانه می آورد که سکه اش را در خانه جا گذاشته است. کمی بعد دوستانش می‌گویند که شنیده اند صباح الدین خانه را ترک کرده و در هتل میماند. شرمین کلافه شده و می‌گوید که چنین چیزی صحت ندارد.

گولتن دم شرکت ایلماز می رود. ایلماز به شرکت می آید و با دیدن گولتن او را داخل می برد. گولتن میگوید که دلش برای او تنگ شده است.

ایلماز به گولتن میگوید که او به جای خواهرش است و هر زمان مشکلی داشته باشد برایش حل میکند ، اما بهتر است دیگر مستقیم به شرکت نیاید زیرا ممکن است برایش حرف در بیاورند. گولتن از اینکه ایلماز به او خواهر میگوید ناراحت می شود و شرکت را ترک میکند.

وقتی گولتن به خانه می رود، ثانیه ای اینکه او دیر آمده است با او دعوا میکند و میگوید که اگر دوباره دردسر درست کند او را از دست غفور نجات نمی‌دهد.

سعید، علیرضا را پیدا کرده و به مغازه او می رود. سپس از او خرید میکند و بیرون می آید. هنگام بیرون آمدن، غفور او را میبیند.

او خودش نیز داخل مغازه می رود و مطمئن می شود که علی‌رضا را پیدا کرده است. سپس به سمت خانه برمیگردد.

دمیر از حرفهای ثانیه متوجه می شود که غفور برای چه کاری رفته است و هولیا به دمیر دروغ گفته است. او از ثانیه میخواهد که وقتی غفور آمد، او را پیش دمیر بفرستد.

شرمین با عصبانیت به بیمارستان می رود و به صباح الدین میگوید که پیش همه آبرویش رفته و از او میخواهد به خانه برگردد.

صباح الدین اهمیتی نمی‌دهد و میگوید که مشکل او نیست.
وقتی غفور به خانه می رسد، دمیر از او حرف می کشد و می‌فهمد که او جای علیرضا را پیدا کرده است.

غفور به دمیر میگوید‌ که سعید را نیز آنجا دیده است. دمیر متعجب می شود. سپس از غفور میخواهد که به هولیا بگوید هنوز جای علیرضا را پیدا نکرده است.

او به غفور پول زیادی میدهد.

سعید به شرکت می رود تا آدرس علیرضا را به تکین بدهد، اما تکین به استانبول رفته است.

سعید پیش دمیر می رود و به دروغ میگوید که آدرس علیرضا را پیدا نکرده است. دمیر از او میخواهد که موسی، یکی از کارگران را صدا بزند زیرا با او کار دارد.

بعد از اینکه موسی پیش دمیر می رود، سعید از او درباره‌ی کار دمیر سوال میکند.

موسی میگوید‌ که دمیر از او خواسته است تا شب به همراه کارگران به زمین ایلماز بروند و درختان او را قطع کنند.

سعید سریع سراغ ایلماز می رود تا این خبر را به او بدهد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 74 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 75  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *