خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 305

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 305 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 283

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 305

تکین به بیمارستان رسیده و وقتی میفهمد که ایلماز در اتاق عمل است، با درماندگی روی زمین می نشیند و گریه میکند. پرستار میگوید که او خون زیادی از دست داده و باید به او خون بدهند.
ثانیه به خانه پیش غفور رفته با حرص می‌گوید که دیگر نمیتواند رفتارهای سودا را تحمل کند و آنها نمی‌توانند روزی خود را از عمارت به دست بیاورند. او از غفور میخواهد که به آلمان برود.
فکرت مژگان را به دریا می برد. مژگان از فکرت به خاطر کارهایش تشکر میکند. سپس می‌گوید که دیگر بعد از جدایی از ایلماز فقط به فکر خودش و کرمعلی است. فکرت با نگاه معناداری به او می‌گوید که او دوباره عاشق می شود و باید به فکر زندگی شخصی خودش باشد. آنها سپس برای نهار به رستوران می روند. زن و شوهر میز بغلی از آنها و کرمعلی تعریف کرده و می‌گویند که آنها به یکدیگر می آیند. فکرت از آنها تشکر میکند و چیزی نمی‌گوید.
بهیجه در کلوپ شهر است و خبر تصادف ایلماز را می شنود و به سمت خانه می رود.
در خانه دمیر، فادیک خبر تصادف را به سودا میدهد.‌سودا ناراحت شده و برای او دعا میکند. کمی بعد گولتن به همراه عدنان به آنجا می آید. او وقتی خبر را می شنود، شوکه و پریشان می شود و گریه میکند.
شب تکین سر مزار هولیا رفته و با گریه با او درد دل میکند.
فکرت و مژگان تا شب بیرون هستند. پستانک کرمعلی در ماشین به زمین افتاده و مژگان آن را داخل داشبورد می‌گذارد. فکرت نگران است که مژگان پرونده مدارک را نبیند. مژگان متوجه پرونده نمی شود. هنگامی که آنها به خانه می رسند، بهیجه خبر تصادف ایلماز را به آنها میدهد. مژگان شوکه می شود.او و فکرت سریع به سمت بیمارستان می روند. شرمین نیز به بیمارستان رفته و سر سلامتی میدهد . زلیخا در سالن نشسته و گریه میکند و منتظر خبری از ایلماز است. افرادی که دمیر را در حال نجات ایلماز دیده بودند، در این مورد به تکین می‌گویند. تکین جلوی دمیر رفته و از او به خاطر نجات ایلماز تشکر میکند و میگوید که او مدیون دمیر است، زیرا جان خودش را به خاطر انداخته است. دمیر می‌گوید که وظیفه انسانی او بوده و هرکس دیگری نیز بود این کار را انجام میداد.
مژگان و فکرت بیرون می نشینند. مژگان با گریه پیش فکرت درد دل کرده و می‌گوید که او ایلماز را خیلی اذیت کرده و در واقع هیچکدام از آنها مقصر نبوده اند و هر کدام قربانی شده اند. سپس سرش را روی شانه فکرت گذاشته و گریه میکند. او نگران است که ایلماز بمیرد.
عمل جراحی ایلماز تمام شده و او را به بخش مراقبت‌های ویژه می برند. زلیخا با پریشانی از پشت شیشه ایلماز را نگاه میکند و منتظر به هوش آمدن اوست. دمیر پیش زلیخا می آید. زلخیا او را بغل کرده و با گریه از او به خاطر کمک و نجات ایلماز تشکر میکند. کمی بعد زلیخا متوجه به هوش آمدن ایلماز شده و سریع دکتر را خبر میکند. زلیخا و تکین داخل اتاق می روند‌. ایلماز به سختی حرف می زند. آنها از به هوش آمدن ایلماز خوشحال می شوند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 305 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 306 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *