خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 93

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 93 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 87

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 93

میر متوجه منظور ایلماز نشده و با عصبانیت از او میخواهد که از آنجا برود.

شرمین از خانه بیرون آمده و میگوید که آنجا را به ایلماز فروخته است. دمیر با شنیدن این حرف به شدت عصبانی شده و با تهدید به ایلماز میگوید که باید ویلا را به او بفروشد.

ایلماز چنین چیزی را قبول نمیکند. دمیر به سمت او اسلحه می کشد و ایلماز نیز اسلحه اش را بیرون می آورد.

همه از سر و صدای آنها بیرون می آیند. ایلماز به دمیر میگوید که بخاطر حرف های مردم پشت سر زن او، او کسی را تیر زده است.

دمیر از اینکه ایلماز اسم زلیخا را می برد عصبانی شده و به سمت او شلیک میکند. همان لحظه گولتن خودش. او مقابل ایلماز می اندازد و تیر به او می خورد.

همه شوکه می شوند و دمیر سریع گولتن را سوار ماشین میکند تا به بیمارستان ببرد.

در بیمارستان همه جمع شده اند. گولتن به دکتر می‌گوید که خودش در حال بازی با اسلحه بوده و به اشتباه خودش را تیر زده است.

دمیر از اینکه گولتن او را لو نداده است خیالش راحت می شود. صباح الدین متوجه می شود که گولتن دروغ میگوید. او با دمیر و ایلماز برخورد کرده و از آنها میخواهد که دست از کارهایشان بردارند تا کس دیگری قربانی نشود.

هولیا پیش تکین رفته و با او بخاطر ماجرای خرید ویلای شرمین بحث میکند. تکین نیز بخاطر بازی با آبرو و حیثیت ایلماز با هولیا بحث میکند.

دمیر پیش هولیا آمده و از او میخواهد به خانه پیش زلیخا و عدنان برود. هولیا نگران است و تکین میگوید که او مراقب خواهد بود تا ایلماز و دمیر با هم درگیر نشوند.

او سپس با دمیر بخاطر تمامی کارهایش و به زندان انداختن او بحث میکند.

هولیا به خانه رفته و پیش شرمین می رود. او با عصبانیت بخاطر خیانتی که شرمین به آنها کرده با او دعوا میکند. شرمین حق به جانب است و میگوید که دوست داشت زمینش را به ایلماز بفروشد و کسی حق ندارد از او حساب پس بگیرد.

هولیا میگوید که او باید زمینش را پس بگیرد اما شرمین میگوید که قصد این کار را ندارد. هولیا با عصبانیت شرمین را تهدید کرده و بیرون می آید.

دم در خانه شرمین، سحر و فادیک مشغول تمیز کردن زمین هستند تا خونها را بشورند. فادیک با حرص می‌گوید که گولتن هنوز به ایلماز فکر میکند اما ایلماز که دیگر مردی قوی شده دلیلی ندارد به گولتن اهمیت بدهد و دنبال او بیفتد.

در بیمارستان، گولتن در اتاق عمل است و ثانیه و غفور با نگرانی بیرون منتظر هستند. گولتن بیرون آمده و او را به بخش می برند. ایلماز پیش گولتن می رود و او را بخاطر اینکه خودش را مقابل تیر ایلماز انداخته سرزنش کرده و از اینکه دوباره او را نجات داده از او تشکر میکند و میگوید که همیشه می‌تواند روی او حساب کند.

بعد از رفتن او، دمیر و غفور بالای سر گولتن می روند.

تکین تصمیم میگیرد بین فقرا قربانی پخش کند تا بلا از سر ایلماز دور بشود.

در خانه ، زلیخا به هولیا میگوید که آنها باید از چکوراوا بروند وگرنه ایلماز و دمیر یکدیگر را می‌کشند. هولیا میگوید که اوضاع اینگونه نمی‌ماند و مسأله را حل خواهند کرد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 93 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 94  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *