خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت ۳۹ + زیرنویس فارسی و دوبله

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت ۳۹ را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال زن قسمت ۳۹

معلم نیسان به کلاس می آید و به نیسان مژده میدهد که در المپیاد انشا که شرکت کرده بود برنده شده و باید به مادرش خبر بدهد تا به مدرسه بیاید چون قرار است به نیسان جایزه بدهند.

ولی نیسان میگوید مامانم سر کار میره و بهش مرخصی نمیدن.

اما همکلاسی اش از آنطرف میگوید به پدرت بگو بیاد اون روز هم توی مراسم اورده بودیش.

بهار سرش در کارگاه گیج میرود و خودش را به دستشویی میرساند و انجا قش میکند.

اما نمیگذارد کسی متوجه بیماری اش بشود و کمی بعد به هوش می آید.

دکتر سینان در بیمارستان از حال بهار میپرسد و ژاله میگوید قبول نمیکنه که مداوا بشه.

دکتر سینان جواب میدهد مجبوره چون دیر یا زود بستری خواهد شد.

ژاله شب به موسی خان میگوید نمیدونم به مادر بهار خبر بدم که حال دخترش خوب نیست یا نه؟

موسی خان میگوید خبر بده چون بهار به تنهایی نمیتواند از پس مشکلات بر بیاد.

بهار در خانه به نیسان و دوروک میگوید اخر هفته خاله ییلدیز شمارو به استخر خواهد برد.

بچه ها از خوشحالی دست مادرشان را میگیرند و میچرخند و بهار بیهوش روی زمین می افتد.

ولی لحظاتی بعد به خودش می اید و وقتی ترس بچه هارا میبیند این طور وانمود میکند که بازی در اورده و بچه ها شروع به خندیدن میکنند.

اما او به دستشویی میرود و بی صدا اشک میریزد و میداند که حالش اصلا خوب نیست.

ژاله و موسی خان به همراه بوراک به خانه خدیجه و انور میروند تا شام را
کنار هم باشند.

بوراک که احساس میکند خدیجه مثل مادربزرگش است کنارش مینشیند و میپرسد که او نوه دارد یا نه.

بجای خدیجه شیرین میگوید همون دوروک همکلاسیت نوه مادرمه.

و توضیح میدهد وقتی بوراک را به مدرسه میبرده بوراک را انجا دیده.

موسی خان میگوید خیلی بچه های خوبی اند و بهار خانم هم خیلی خوب تربیتشون کرده.

ولی خود بهار مریضه و بیماری کم خونی داره.

شیرین میگوید حالا بهار سعی میکنه ترحم همه رو جلب کنه تا شاید بتونه چیزی از مردم بکنه.

همه به او خیره میشوند و ژاله میپرسد که ایا برای شیرین روانپزشک مناسب پیدا کرده اند یا نه.

خدیجه با ناراحتی میگوید شیرین حالش خوبه.

بهار با وجود بیماری و سرگیجه تلاش میکند خودش را خوشحال نشان دهد و با بچه ها شوخی میکند و انها را میخنداند و کبودی بدنش را از انها پنهان میکند.

فردا صبح انور بعد از رفتن خدیجه به اتاق شیرین میرود و دفتر خاطرات اورا از پشت تابلو پیدا میکند و ان را داخل کیسه ای میگذارد و با عجله بیرون میرود.

بهار هم به بیمارستان میرود و به دکتر سینان میگوید من حرفهاتونو باور نکردمو فکر کردم حالم خوبه ولی این اواخر خیلی خسته میشم.احساس بی حالی میکنم و بیهوش میشم و بدنم کبود میشه.

دکتر سینان میگوید من میدونستم که اینطور خواهد شد.

بهار میگوید شاید حرف من به نظر شما مسخره باشه ولی من نمیخوام بمیرم چون دوتا بچه دارم و باید بزرگشون کنم.
نمیتونم اونهارو تنها بذارم.

دکتر سینان به او قول میدهد که کمکش کند به شرطی که بهار هم احساس مادر بودن خود را فراموش نکند.

در مدرسه نیسان طی مراسمی قرار است به او جایزه بدهند.

ولی کسی برای تشویق او نیامده.

معلم اورا صدا میزند و جایزه اش را میدهد و از او میخواهد انشایش را بخواند.

در همین حال انور خودش را به مدرسه میرساند.

نیسان از دیدن او خیلی خوشحال میشود.

او نوشته بچه ها نباید ناراحت بشوند چون ناراحتی انها دنیا را بهم میریزد.

من وقتی ناراحت میشوم که مادرم ناراحت است.

وقتی مامان ها خوشحالند پرنده ها اواز میخوانند.

انور با چشمان گریان او را تشویق میکند و نیسان خودش را در بغل او می اندازد.

سپس انور به پارک میرود و شروع به خواندن دفترخاطرات شیرین میکند.

ولی از چیز هایی که میخواند شکه میشود و نمیتواند باورشان کند

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قست سریال زن لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت ۴۰ مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *