خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 132

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 132 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 92

سریال زن قسمت 132

مونیر به دیدن یشیم می رود.

یشیم فقط به او می گوید که از روی لباس هایی که به خشکشویی داده بودند تشخیص داده که لباس های نظیر است و او زنده است.

مونیر که زیاد به حرف های او اعتماد ندارد می گوید: «با این اطلاعاتت فقط میتونم نصف پول رو بهت بدم! بقیه ش وقتی با اطلاعات کامل جلو اومدی! »

همان موقع پیامی به گوشی مونیر می آید که توجه یشیم را به خود جلب می کند. بعد از رفتن یشیم، نظیر به او زنگ می زند و یشیم هم می گوید که پیامی به مونیر ارسال شد که نوشته بود: بیا ویلا. نظیر می گوید بررسی خواهد کرد و بعد می پرسد که پول هایش را گرفته؟

یشیم با ناراحتی جواب نه می دهد و نظیر که در خانه ی او دوربین مخفی کار گذاشته و همه چیز را دیده پوزخندی می زند و زیر لب می گوید: «عاشق این زنم! »

شبی که فردایش بهار قرار است عمل بشود، نیسان با ناراحتی از خدیجه می پرسد که چرا دیگر پدرشان نیامده و باید فردا قبل از عمل به دیدن مادرشان بیاید. خدیجه که نمی داند چه بگوید سعی می کند او را آرام کند.

همان موقع زنگ در خانه به صدا درمی آید و نیسان که فکر می کند حتما پدرش است در را باز می کند و با انور و شیرین روبرو می شود و کمی ناراحت می شود. شیرین بار اولی است که به ان خانه امده و با پوزخند همه جای خانه را نگاه می کند.

نیسان او را به اتاقشان می برد و با ذوق برای شیرین تعریف می کند که سارپ را دیده و حتی مطمئن است که فردا هم پدرش را خواهد دید. شیرین با پوزخندی می گوید که حتما همینطور است!

روز عمل فرا رسیده، نیسان مدام به دور و بر نگاه می کند و منتظر پدرش است اما ناامید می شود.

شیرین از انور می خواهد که خودش به تنهایی به ملاقات بهار برود.

انور با اینکه دلش نمی آید قبول می کند. وقتی بقیه می فهمند که شیرین به ملاقات بهار رفته نگران می شوند و به یکدیگر خیره می شوند.

شیرین بالای سر بهار می رود و او را در آغوش می گیرد و می گوید: «آبجی منو ببخش. من خیلی کارا کردم و میخوام این دفعه منو واقعا ببخشی و بعد عمل که زندگی جدیدی رو شروع کردی من بشم خواهر واقعیت و خاله ی نیسان و دوروک. » بهار لبخند می زند و قبول می کند.

شیرین با بدجنسی ادامه می دهد: «من واقعا معذرت میخوام. من هیچ وقت نباید به احساساتی که سارپ بهم نشون داد واکنشی نشون میدادم. من نباید به خواسته های اون تن میدادم. منو میبخشی؟ »

بهار که به وضوح از تصور این حرف ناراحت شده فقط به آرامی و به ناچار می گوید که او را می بخشد و از او می خواهد که برود. بعد از رفتن شیرین بهار زیر گریه می زند و وقتی جیدا به اتاق می آید بهار با گریه می گوید: «من واقعا ازش متنفرم. تو زندگیم هیچ وقت اینو واسه کسی نخواستم ولی میخوام بمیره… »

جیدا با عصبانیت از پیش بهار سراغ شیرین می آید و می گوید: «خیلی هیجان زده ای آره؟ چون بار اولته داری خوبی میکنِی! »

شیرین لبخندی می زند و انور ناراحت می شود و از شیرین می پرسد که باز حرفی به بهار زده یا نه؟ همان موقع سارپ به شیرین زنگ می زند و حال بهار را می پرسد. شیرین می گوید خوب است و اجازه هم نمی دهد تا به بیمارستان بیاید.

پیرل با بغض به سارپ می گوید: «من میدونم بعد عمل تو میری پیش بهار… تو عاشق اون بودی و مارو ول میکنی و میری. اگه بری من میمیرم… » سارپ دستان او را می گیرد و می گوید که جایی نخواهد رفت. پیرل ناباورانه او را در آغوش می گیرد و اشک می ریزد.

از عمل مدتی می گذرد که ژاله با خبر های خوش سر می رسد و می گوید که عمل بهار موفقیت آمیز بوده و کمی بعد هم می توانند به ملاقاتش بروند. همه با خوشحالی یکدیگر را در آغوش می گیرند و می بوسند. خدیجه حال شیرین را می پرسد که ژاله می گوید نمی داند!

بعد هم می گوید که فقط باید منتظر باشند تا پیوند نتیجه خوبی داشته باشد. ییلز با نگرانی می پرسد که اگر پیوند خوب نباشد چه می شود که ژاله می گوید: «بهار خیلی بهتر از قبل شده من مطمئنم که پیوند جواب میده. »

خدیجه به دیدن شیرین می رود و شیرین با بدخلقی به او می گوید که چرا دیر به ملاقاتش آمده و می گوید که درد دارد!

کمی بعد جیدا با خوشحالی وارد اتاق می شود و می گوید که خدیجه هم بیاید تا همه با هم به دیدن بهار بروند. خدیجه به خاطر شیرین می گوید که می خواهد پیش او بماند.

شیرین وقتی او را می بیند که فکرش پیش بهار مانده می گوید که می تواند برود. همه جمع شده اند و از دور به بهار با خوشحالی دست تکان می دهند. بهار هم با خوشحالی به آنها لبخند می زند.

روز بعد، سارپ به شیرین زنگ میزند و از او خواهش می کند تا بتواند بهار را ببیند اما شیرین قبول نمی کند. سارپ به شدت عصبانی می شود و فریاد می زند و وقتی پیرل او را آلپ صدا می کند تا حالش را بپرسد سارپ با عصبانیت به سمت او برمی گردد و می گوید: «بسه دیگه! من آلپ نیستم اسم من سارپه! »

خدیجه به اتاق شیرین میرود و لباس های گران قیمت او را که شسته درون کمد می گذارد. بعد هم می پرسد که لباس ها را از کجا آورده؟ و آن همه پول را چگونه به دست اورده است؟ شیرین با بی تفاوتی می گوید: «دوست پسرم واسم خریده. اسمش سواته. »

خدیجه عصبانی می شود و می گوید :«یعنی چی؟ من اینجوری بزرگت کردم شیرین؟ تو چرا از بقیه پول و لباس قبول میکنی! زود باش آماده شود میریم دم خونه این پسره سوات. زود باش.! »

شیرین می گوید: «مامان به تو ربطی نداره! »

خدیجه سراغ قیچی اش می رود و لباس ها را پاره می کند و شیرین هم با لبخندی به او نگاه می کند. بعد هم بعد از رفتن خدیجه به سوات زنگ می زند و می گوید: «دلم خیلی واست تنگ شده! میتونی بقیه لباسامو برام بفرستی؟ » سوات لبخندی می زند و قبول می کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 132 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 133 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *