خلاصه داستان سریال ترکی هرجایی قسمت 112

سلام همراهان عزیز الو سریال در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 112 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال هرجایی قسمت 79

سریال هرجایی قسمت 112

عزیزه از حرکات و حرف های آزاد و الیف متوجه می شود که ازدواج آنها واقعی نیست و مطمئن می شود که آزاد هیچ وقت الیف را دوست نخواهد داشت و به عمارت برمی گردد. و الیف از اینکه ازدواج او با آزاد روی مادربزرگش تاثیری نداشته به تلخی گریه می کند.

داخل عمارت، جهان از نصوخ می خواهد که هرچه در گذشته اتفاق افتاده را توضیح دهد. ولی نصوخ می گوید: «هازار هرگز به ناموس کسی چشم ندوخته و عزیزه یک دروغگوی بزرگ است. » الیف از همه شاداغلوها عذرخواهی می کند که آرامش آنها را به هم زده. ولی نصوخ به او می گوید: «تو باید محکم باشی چون دیگر یک شاداغلو هستی. » آزاد برای آرام کردن الیف او را به اتاقش می برد.

از آن طرف هازار در کوچه به میران می گوید: «من قاتل پدر و مادر تو نیستم. » میران برای اینکه خود را کنترل کند تا صدمه ای به کسی نزند از آنجا دور می شود. ریان و هازار دنبال او می روند. میران به هازار می گوید: «فقط به خاطر ریان است که نمی کشمت! »

و ریان می گوید: «پدرم در این سن و سال بعید است دروغ بگوید. تو نمیتوانی مطمئن باشی که عزیزه راست گفته باشد. » اما میران می گوید: «پدرت وقتی به او التماس کردم که به تو راستش را بگوید که من او را از پله ها هل نداده ام به چشمهایم نگاه کرد و گفت تو کردی! من حالا نمیتوانم او را باور کنم. » ریان داد می زند: «ولی مادرم آن روز آمد و گفت که پدرم را مجبور به دروغگویی کرده. »

هازار با شنیدن این حرف شوکه می شود و ریان به پدرش می گوید: «من همیشه تو را باور کردم و یک روز هم میران تو را باور خواهد کرد. » و به سراغ میران می رود و بالاخره خودش را به او می رساند و می گوید: «شنیدی که مادربزرگت گفت پلیس ها هم آمده بودند. فردا به اداره پلیس می رویم و پرس و جو می کنیم. »

هازار به خانه برمی گردد و به زهرا اعتراض می کند که چرا بدون اطلاع او به ریان و میران گفته که مجبور کردن هازار به دروغگویی کار او بوده! زهرا که نمی تواند درمورد نامه ای که اسما به او داده توضیح دهد با بیچارگی به هازار نگاه می کند.

از آن طرف هاندان هم جهان را تحت فشار می گذارد که باید الیف را طلاق بدهند. چون ازدواج او و آزاد هیچ کمکی نکرد و ممکن است عزیزه را تحریک به کشتن آزاد کند. اما جهان قبول نمی کند و می گوید: «حرفش را هم نزن. »

ریان و میران صبح زود به اداره پلیس می روند. ولی به انها گفته می شود که سال ها پیش اداره آتش گرفته و همه مدارک سوخته است. ولی شخصی به نام گروهبان عمر شاهد ماجرا بوده و آدرس او را پیدا کرده و در اختیار میران خواهند گذاشت. میران و ریان با ناامیدی به عمارت برمی گردند و میران می گوید: «دقت کردی هروقت به واقعیت نزدیک می شویم اتفاقی سر راهمان می شود. مثل این آتش سوزی. »

در عمارت اصلان بی همه منتظر عزیزه و فیرات هستند. فیرات به گونول توضیح می دهد که عزیزه از انتقامش نخواهد گذشت. شوکران وقتی اسم دلشاه و انتقام را می شنود کنجکاو می شود و وقتی میران و ریان به سراغ او می روند، از میران درمورد انتقام می پرسد. میران قول می دهد که بعدا همه چیز را توضیح دهد.

عزیزه در اتاقش لباس هایش را در می آورد و بدن سوخته اش را نگاه می کند و گریه می کند و از خدا می خواهد کسی که او را سوزانده خودش هم در آتش جهنم بسوزد. اسما وارد اتاق شده و او را بغل می کند و می گوید: «به خاطر خدا از انتقامت بگذر. » ولی عزیزه می گوید: «تو میدانی چه کشیده ام! حتی کسی نمی داند قبر من کجاست. من نمیگذرم. »

هارون که آدم مشکوکی به نظر می رسد و همان روز به عمارت شاداغلو می رود و به جهان می گوید: «نخواستم شما را در این روزهای سخت تنها بگذارم. » اما یارن که از او متنفر است تمایلی به دیدن او ندارد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 112 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 113 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *