خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 158

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 158 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 92

سریال زن قسمت 158

نیسان با دیدن زنی که دم در خانه شان است، اول کمی با تردید به او خیره میشود اما بعد با خوشحالی می پرسد: «شما خاله پریل هستین؟ »

پریل در حالی که به سارپ خیره شده و راضی هم به نظر نمی رسد تایید می کند و بعد وارد خانه می شود.

سارپ که از امدن او به همراه بچه هایشان عصبی شده، جلوی نیسان و دوروک چیزی نمی گوید. نیسان به خاطر لباس ها و اسباب بازی های زیبایی که پیرل برایشان فرستاده بود تشکر می کند و از دوروک هم می خواهد همین کار را بکند اما دوروک چیزی نمی گوید و به دوقلوها خیره می شود و بعد اسمشان را از پیرل می پرسد.

پیرل می گوید: «بچه های منن. اسمشون هم علی و عمره. » دوروک و نیسان به هم خیره می شوند و به یاد می اورند که روزی بهار به آنها گفته بود که دو برادر به اسم علی و عمر دارند. هردو با غصه و کمی اخم به دوقلوها خیره می شوند.

سارپ پیرل و مونیر را گوشه ای می برد وبا عصبانیت آنها را سرزنش می کند و می پرسد که چرا آمده اند؟ مونیر می گوید: «مجبور بودیم. نظیر جای پریل و بچه هارو فهمیده بود و جای دیگه ای برای رفتن نداشتیم. »

پریل هم رو به سارپ می گوید: «علی و عمر هم بچه های تو هستن! من خواستم از بچه هام مواظبت کنم. فکر نکن اومدم تا خلوتت با بهارو بهم بزنم! »

بعد هم می پرسد که بهار کجاست؟ سارپ می گوید برای کاری بیرون رفته و بعد لیلا، پرستار بچه ها را صدا می زند و از او می خواهد به انور زنگ بزند و بگوید که حال بهار خوب است و از مرگ ییلز هم به بهار چیزی نگویند! از طرفی، انور و عارف و شیرین در ماشین هستند و عارف پیشنهاد می دهد پیش پلیس بروند چون خبری از بهار نشده.

انور هم قبول می کند اما همان موقع لیلا زنگ می زند و هرچیزی که سارپ خواسته را می گوید. آنها خیالشان از بابت بهار راحت می شود و عارف انور و شیرین را به خانه می رساند.

بعد هم خودش سراغ پدرش که در میخانه مست است می رود و یقه ی او را می چسبد و می پرسد چرا دیشب به دروغ او را از خانه بیرون کشیده؟! یوسف با بی حالی و در حالی که خیلی مست است می گوید: «بهم گفتن اگه این کارو نکنی پسرت عارف رو میکشیم! » عارف کمی به پدرش خیره می شود و بعد می رود.

جیدا از خدیجه و ژاله می خواهد بروند و بعد خودش به تنهایی به آپارتمان برمی گردد و داخل خانه شده و فقط ییلز را به یاد می آورد. جیدا گریه اش می گیرد و بعد با وسواس زیاد شروع به تمیز کردن خانه و راهرو می کند.

بهار وارد خانه می شود و با دیدن لیلا و علی و عمر همه چیز را متوجه می شود و نگاهی به نیسان و دوروک که گوشه ای کر کرده اند می اندازد و بعد سرزنش گر به سارپ خیره می شود که از پشت سر پیرل به او سلام می دهد.

بهار به سمت او برمی گردد و مدتی بدون واکنشی به او خیره می ماند اما بعد دوباره چشمش به نیسان و دوروک که ترسیده اند می افتد و به گرمی پیرل را در آغوش می گیرد و روبوسی می کند و حتی با علی و عمر هم خوش رفتاری می کند.

بعد هم چون طاقت ماندن در آنجا را ندارد، به بهانه پیدا کردن وسیله ای که جا گذاشته بیرون می رود و در حیاط خانه گریه می کند.

سارپ به سمتش می رود و سعی می کند همه چیز را به او توضیح بدهد. بهار وانمود می کند چیزی نشده و می گوید: «تو باید از زن و بچه هات معذرت خواهی کنی نه من. من جای اونارو تنگ کردم! »

سارپ سعی می کند به او نزدیک بشود و آرامش کند اما بهار عصبی شده و سیلی محکمی به او می زند. سارپ مدتی به او خیره مانده و بعد محکم در آغوشش می گیرد. پیرل از پشت پنجره انها را می بییند و به محض اینکه بهار وارد خانه می شود با متلک می پرسد: «چیزی که گم کردیو پیدا کردی؟! »

بهار هم خیره به او می گوید: «نه پیدا نشد! فقط خاطره ش بود که مونده بود! »

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 158 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 159 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *