خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 160

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 160 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 92

سریال زن قسمت 160

جیدا در حال آرایش کردن خودش است تا شب در پاویون روی صحنه برود اما یاد ییلیز یک لحظه هم او را تنها نمی گذارد و مدام اشک می ریزد.

صاحب کاباره به او هشدار می دهد که روی صحنه گریه نکند و مشتری هایش را راضی نگه دارد. او روی صحنه می رود و بالاخره شروع به خواندن می کند.

عارف که حال و روز بد او را میداند، به آنجا می آید و روی یکی از میزها می نشیند.

جیدا با دیدن او لبخندی می زند و بعد در خیالش ییلز را می بیند که وارد کاباره شده و کنار عارف می نشیند و کمی بعد بهار و انور و خدیجه هم به انها ملحق می شوند و حتی بهار کنار عارف می نشیند و سرش را روی گردن او می اندازد و همه با لبخندی به جیدا که روی صحنه است خیره می شوند.

جیدا با عشق به این صحنه ی خیالی خیره می شود که ناگهان همه چیز عوض می شود وقتی چشم می چرخاند تابوتی روی صندلی ییلز می بیند. او به وحشت می افتد و کنترلش را از دست می دهد و بی حال روی زمین می افتد. عارف با عجله به سمتش می رود.

دوروک تا نزدیکی های صبح در آغوش پدرش می خوابد و بعد بلند شده و به اتاق مادرش و نیسان می رود و در آغوش مادرش می خوابد.

صبح که می شود بهار از دیدن او خوشحال می شود و بعد دوروک به سمت لباس هایی که پیرل برایشان خریده می رود تا لباسی را انتخاب کند که نیسان به او اخم می کند. دوروک به مادرش می گوید: «مامان نیسان دوست نداره من این لباس هارو بپوشم!»

بهار هم رو به نیسان می گوید: «خاله پیرلتون این لباس هارو برای ما خریده و زشته که نپوشیمشون. »

نیسان با ناراحتی می گوید: «اون خاله پیرل بابامونو ازمون گرفته. » بهار می گوید: «این حرفو نزن. هیشکی نمیتونه باباتونو ازتون بگیره دخترم. اون همیشه باباتون میمیونه. » نیسان می پرسد: «پس الان بابام چیه تو میشه؟ »

بهار می گوید: «اون یه دوست خوب و پدر بچه هاییه که من عاشقشونم. »

نیسان هم حرف های او را قبول می کند و بعد با هم از بین لباس هایی که پیرل خریده یکی را انتخاب می کنند و می پوشند و پایین می روند.

پیرل به همراه لیلا میز صبحانه ی زیبای و مفصلی چیده و بهار از او تشکر می کند. نیسان رو به او می گوید که تخم مرغ هایی که مادرش صبح ها برایشان درست می کند خوشمزه تر از همه ی این چیزهاست!

خدیجه انور را از خواب بیدار می کند و انور برای لحظه ای با لبخند به او خیره می شود اما بعد به یاد می آورد که امروز مراسم تشییع جنازه ی ییلز است و غم عالم در دلش می نشیند و هردو با هم غصه می خورند.

آنها آماده می شوند تا به مراسم بروند و شیرین هم آماده می شود که انور با عصبانیت رو به او می گوید که در خانه بماند و بیشتر از این دردسر درست نکند.

آنها به همراه عارف و جیدا به مراسم می روند و جیدا با دیدن تابوت ییلز گریه می کند و بیشتر اشک می ریزد و بچه های ییلز را محکم در آغوش می گیرد.

پیرل به اشپزخانه و پیش بهار می رود و به او می گوید: «اومدم ازت به خاطر رفتاری که با منو بچه هام داشتی تشکر کنم. تو هم خوب میدونی که ما تو این قضایا هیچ تقصیری نداشتیم و… »

بهار با عصبانیت حرف او را قطع می کند و می گوید: «تو فکر کردی من احمقم؟ فکر میکنی یادم میره تو بودی که اومدی دم مدرسه بچه هام و ازم پرسیدی که بچه ها کی کلاسشون تموم میشه؟ تو فکر میکنی نمیدونم کسی که بچه هامو دزدید و منو به هتل کشوند خود تو بودی؟ منو احمق فرض نکن. من میدونم تو چند ماه بوده که از وجود ما خبر داشتی و چیزی به سارپ نگفتی! »

پیرل با وحشت به او خیره می شود و همان موقع نیسان و دوروک مادرشان را با خودشان به حیاط می برند تا روی ترامپولین همراه سارپ با هم بپرند و همگی دور هم با خنده و خوشحالی بالا و بالاتر می پرند..

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 160 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 161 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *