خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 162

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 162 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 92

سریال زن قسمت 162

مراسم عزاداری یلیز در خانه جیدا ادامه پیدا میکند.

جیدا حال خوبی ندارد و ژاله و خدیجه از او میخواهند کمی استراحت کند.

اما او با بی رمقی میگوید وقتی زندگی همینه که معلوم نیست کی میمیری و کی زنده ای چه فایده ای داره؟ما برای چی زندگی میکنیم اصلا؟

خدیجه نگران او میشود و پیش انور میرود و نگرانی اش را با او در میان میگذارد و میگوید میترسد جیدا فکر خودکشی کند و از او میخواهد فکری بکند.

سارپ پیش دوروک و نیسان میرود و در مورد همسایه هایشان از انخا میپرسد تا به اسم عارف برسد.

نیسان تعریف میکند که یکبار عارف او را به مدرسه برده و دوروک میگوید نیسان به دروغ به دوستاش گفت که داداش عارف بابامونه.

نیسان ناراحت و عصبانی میشود و رو به دوروک میگوید من اینو نگفتم چرا اینارو میگی؟

دوروک ادامه میدهد اما گفتی منم گفتم ما خودمون بابا داریم.

نیسان گریه اش میگیرد و فریاد میزند تو خیلی بچه بدی هستی ازت متنفرم.

سارپ به سمت نیسان میرود و در آغوشش میگیرد و سعی میکند ارامش کند.

سارپ به اتاق پیریل میرود و تبلت اورا نشان میدهد و کمی عصبی میپرسد اینو برای چی گذاشتی پایین؟

من نمیخوام به اینترنت دسترسی داشته باشیم تا خبر مرگ دوستشو ببینه. تو عمدا تبلتتو با خودت اوردی؟

پیریل میگوید اون تبلت اصلا سیم کارت نداره.

سارپ وقتی متوجه این موضوع میشود از پریل معذرت خواهی میکند و بعد حتی گوشی او را میگیرد تا کمترین ارتباط را با بیرون داشته باشند و از پیریل هم خواهش میکند تا به بهارو بچه ها هم بگویند که در این اطراف اینترنت وجود ندارد.

بعد هم بعد از رفتن پریل گوشی و تبلت را پنهان میکند.

اما پیریل قبل از رفتن متوجه جای انها میشود.

انور و خدیجه از جیدا میخواهند که یا همراه انها به خانه شان برود یا بگذارد انها انجا بمانند.

جیدا کمی به انها خیره میشود و بعد لبخندی میزند و میگوید بخاطر حرفام ترسیدین؟ نه من نمیتونم خود کشی کنم بخاطر اردا نمیتونم این کارو کنم شما هم نگران من نباشین.و آن هارا راهی میکند.

اما بعد روی زمین مینشیند و گریه میکند.

دوروک موقع خواب میرود تا با سارپ بخوابد و اورا پیدا نمیکند.

او به اتاق پیریل میرود و کنار او می ایستد و از او میخواهد تا کنارش بخوابد و پیریل با مهربانی قبول میکند.

بعد هم تبلتش را به دوروک میدهد تا بازی کند.

از طرفی نیسان به طبقه پایین میرود و پدرش را میبیند که علی را اغوش گرفته و اورا میبوسد.

نیسان با دیدن این صحنه ناراحت میشود و با گریه وارد اتاق میشود.

سارپ هم دنبالش میرود اما نیسان از پشت در فریاد میزند دیگه نمیخوامت،تو بابای من نیستی بابای اونایی.

همان موقع هم بهار سمت اتاق میرود و سارپ با شرمندگی توضیح میدهد که نیسان بخاطر محبت او نسبت به علی حساس شده و او تمام تلاشش را میکند تا از علی و عمر دور بماند تا نیسان و دوروک ناراحت نشوند.

بهار میگوید کار درستی نمیکنی اونها هم بچه هاتن و باید عادی و درست رفتار کنی. باید صادق باشی.

او پیش نیسان میرود و اورا ارام میکند و پیشش دراز میکشد و خوابی که در مورد ییلدیز دیده را تعریف میکند

توی گلخونه بودیم من لباس سر تا پا مشکی پوشیده بودم، ییلدیز هم لباس عروسی سفید، یکم که جلوتر رفتیم بابامو اونجا دیدم. بابام با لبخند و بدون حرفی یه گل سفید با لبخند به من داد و یه گل مشکی به ییلدیز و بعد نا پدید شد.
ما از گلخونه خارج شدیم و رو سر ببلدیز بارون بارید و بعد از من خواست شال مشکیمو رو سرم بکشم تا سرما نخورم.
بعد هم به طرف بابام رفت و گل رز مشکیشو هم انداخت رو زمین.
ییلدیز فریاد میزد و با خوشحالی میگفت بهار بیا.
من باباتو پیدا کردم اینجا خیلی قشنگه.
من به سمتش رفتم اما پسداش نکردم.

بهار این خواب را با لبخندی روی لب تعریف میکند و نیسان هم کم کم خوابش میبرد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 162 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 163 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *