خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 195

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 195 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 178

سریال زن قسمت 195

جیدا نگران حال آردا می شود و در حالی که بغض کرده به خواهرش زنگ می زند تا حال آردا را بپرسد اما خواهرش جواب او را نمی دهد.

امره از جیدا می خواهد آرام باشد و بعد می گوید: «چرا نگفتی بچه خودته؟ » جیدا گریه اش می گیرد و بعد می گوید: «چرا بگم؟ اون وقت چجوری سوالای ناتموم مردم رو جواب بدم؟ نمیخواستم با این سوال ها سر و کله بزنم! » امره می گوید: «مگه آدم بچه خودشو قایم میکنه؟ » جیدا جواب می دهد: «حالا که شده! » و امره از پیشش می رود.

مونیر پیش سارپ می رود و سارپ بدون مقاومت قرارداد را امضا می کند و می گوید: «این چیزها برام دیگه مهم نیست. همین که هممون سالم هستیم خداروشکر میکنم.. »

بعد مونیر پاکتی که پیرل داده بود را به سارپ می دهد و تاکید می کند تا به بهار برساند اما سارپ طاقت نمی آورد و می گوید: «نمیتونم این ریسک رو قبول کنم! » و پاکت را باز می کند و با دیدن محتوای آن چیزی نمی گوید.

شیرین به کافه می رود و پیش جیدا می رود و با کنایه می گوید: «تو هم خوب از دل و جون واسه اینجا مایه میذاری ها! خب طبیعیه. حتما میگی کافه ی بابای بچه مه. حق اونه! » جیدا با تعجب به شیرین خیره می شود و بعد با عصبانیت بهار را صدا می کند و در حالی که بغض کرده با خشم می گوید: «کی به شیرین گفته امره بابای آرداست؟ من اینو فقط به تو گفته بودم بهار! من تورو اشتباه شناختمت بهار! »

بهار که از لحن او جا خورده هرچقدر سعی می کند توضیح بدهد، جیدا این اجازه را به او نمی دهد.

بهار هم ناراحت می شود و پیش مادرش می رود و این جریان را به او می گوید. خدیجه می گوید که او هم از انور شنیده بوده و به انور هم عارف گفته بوده اما اصلا نمیداند شیرین از کجا باخبر شده است!

بهار با عارف تماس می گیرد اما عارف تماس او را رد می کند که باعث تعجب بهار می شود. از طرفی، امره دسته گلی را که برای کافه خریده بود را دوان دوان برمیدارد و به دست شیرین می دهد. شیرین بدون اینکه ذوق زیادی نشان بدهد تشکر می کند.

وقتی شیرین همراه دسته گل ها داخل خانه می شود، انور از او می خواهد که رابطه اش با امره را قطع بکند و شیرین می گوید: «به خاطر اینکه امره بابای آرداست؟! باشه باباجون! » بعد داخل اتاقش می رود و وقتی تماس امره را می بیند جوابش را نمی دهد.

مونیر قرارداد امضا شده ی سارپ را به سوات می دهد و سوات می گوید: «سارپ ازم خواست تا صد هزار لیر از اموالش رو به خاطر این همه سالی که کنارش بودی به تو بدم! » مونیر به خاطر این قضیه تحت تاثیر قرار می گیرد و سوات با شک به او خیره می شود.

بهار پیش عارف و به قهوه خانه ی او می رود اما عارف اصلا حتی به صورت او هم نگاه نمی کند.

بهار می گوید که نگرانش بوده و عارف با عصبانیت به سمتش برمی گردد و می گوید: «من برای تو کی ام بهار؟! تو نمیتونی وقتی با اون یارو تو یه خونه ای بیای به من بگی نگرانمی! ببین من بهت میگم دوستت دارم و نمیترسم. تو چی؟ میتونی با خیال راحت بگی دوسم داری؟ »

بهار با ناراحتی و بدون حرفی از آنجا می رود اما بعد برمی گردد و رو به عارف می گوید: «کاری که از من میخوای رو نمیتونم انجام بدم. تو برام آدم با ارزشی هستی. اما من باید به خوبی بچه هام فکر کنم و اونارو انتخاب میکنم… » و از انجا خارج می شود. عارف با ناراحتی رفتن او را نگاه می کند.

سارپ به انور می گوید که تصمیم گرفته زندگی جدیدی برای خودش و بچه هایش شروع بکند و حتی پول هایی که به دست اورده بود را هم پس زده اما اول از همه قصد دارد یک خانه برای خودش دست و پا بکند تا بچه هایش راحت باشند. انور از این تصمیم او خوشحال می شود.

خدیجه وقتی وارد خانه می شود و متوجه می شود بهار و سارپ و بچه ها نیستند، با عصبانیت سراغ شیرین می رود و از او می پرسد که از کجا میدانسته امره پدر آرداست. شیرین با بیخیالی می گوید که ایدیل به او گفته بوده و خدیجه با عصبانیت به اتاق ایدیل می رود و می پرسد که از کجا قضیه امره و آردا را میداند؟ ایدیل کمی دستپاچه و هول می شود و بعد می گوید که از خود خدیجه و انور شنیده و خدیجه می گوید: «جواب محبت هامون اینه؟ که بیای فالگوش وایستی؟! »

ایدیل که شرمنده شده می گوید بهتر است که او دیگر انجا نماند و شیرین با خوشحالی به او چشم می دوزد.

ایدیل حرصش می گیرد و می گوید: «میرم. اما اول دخترتون باید پولی که بهم بدهکاره رو بده. پولی که از دستبندهایی که سوات بهش داده بود به دست اورده بودیم! »

خدیجه و انور با عصبانیت به شیرین خیره می شوند و ایدیل می گوید که پول ها داخل کیف پولش است. انها هم از شیرین می خواهند کیف پولش را نشانشان بدهد.

شیرین هم با بیخیالی داخل کیف پول را نشانشان می دهد که انور داخل ان کارت بانکی پیدا می کند و ایدیل پیروزمندانه داخل لپ تاپ مقدار پولی که شیرین دارد را نشان خدیجه و انور می دهد. هردوی انها شوکه می شوند…

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 195 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 196 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *