خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 90

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 90 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 87

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 90

ایلماز پیش تکین می رود و تکین ماجرای دعوای دمیر و جنگاور را برای او تعریف میکند.

ایلماز حدس می زند که این ماجرا به حرفهای نائمه در مورد او و زلیخا که در شهر پیچیده است ارتباط داشته باشد.

او فکرش درگیر شده و بعد از رساندن تکین به کارخانه، میخواهد ای زلیخا خبردار بشود تا دمیر بلایی سر او نیاورده باشد.

تکین ایلماز را نصیحت میکند و میگوید که مژگان حق داشته است و او هنوز قلبش از عشق زلیخا خالی نشده است.

مژگان پیش دوستش به آنکارا می رود. او با صباح الدین تماس گرفته و میگوید که فعلا مدتی مرخصی گرفته و میخواهد تنها باشد زیرا روی آمدن به بیمارستان را ندارد.

صباح الدین کمی او را نصیحت میکند و سپس از مژگان می‌خواهد که با ایلماز صحبت کند تا منطقی تصمیم بگیرند زیرا حتی اگر قصد جدایی دارد نیز این راه حلی درستی نیست.

مژگان قبول کرده و صباح الدین میگوید که به ایلماز خبر میدهد تا به دیدن مژگان برود. دوست مژگان که متوجه علاقه مژگان به ایلماز است، به او دلداری داده و میگوید که او هرچقدر هم انکار کند، مشخص است که ایلماز را دوست دارد و حتما او نیز دلیلی برای کارش داشته است.

صباح الدین با ایلماز تماس گرفته و خبر میدهد که مژگان قبول کرده است او را ببیند. ایلماز خوشحال شده و از ذوق، تصمیم می‌گیرد شبانه به سمت آنکارا برود.

او و چنین قبل از رفتن به کبابی می روند. چند نفر که مست کرده اند، به ایلماز بایت ارتباطش با زلیخا طعنه زده و او را مسخره میکنند.

ایلماز عصبانی شده و آنها را کتک می زند. یکی از آنها به سمت ایلماز اسلحه میکشد و ایلماز در دفاع از خود به او تیر می زند.

در خانه، زلیخا به هولیا میگوید که دیگر بهتر است این بازی را تمام کنند و او نیز از دمیز طلاق بگیرد زیرا او نیز به خوبی میداند که او هیچ علاقه ای به دمیر ندارد.هولیا عصبانی شده و میگوید که باطلاق به اعتبار خانواده آنها لطمه وارد شده و او باید فکر طلاق را از سرش بیرون کند. همان لحظه شرمین به آنجا آمده و موضوع نامه را پیش می‌کشد و با طعنه میگوید که حتماً کار زلیخا بوده است.زلیخا عصبانی شده و با شرمین دعوا میکند.

پلیس ها ایلماز را دستگیر کرده و مجروح به بیمارستان منتقل می شود.

وقتی دمیر به خانه می رود، هولیا به او میگوید که آنها باید خبرنگار را صدا زده و در مصاحبه ای به او بگویند که زلیخا عاشق دمیر شده و خودش سراغ او آمده است و عشق باعث این اتفاق بوده است.

او از دمیر میخواهد که عدنان را با خودش ببرد تا زلیخا تحت فشار باشد و این حرفها را قبول کند. هولیا پیش زلیخا رفته و به او میگوید که باید مقابل خبرنگار از عشقش به دمیر بگوید. زلیخا عصبانی شده و میگوید هرگز چنین کاری نمی‌کند. هولیا از پنجره، دمیر را نشان میدهد که عدنان را از خانه می برد. زلیخا با فریاد و جیغ و گریه بچه اش را میخواهد اما فایده ای ندارد. او با خشم و نفرت از سر ناچاری قبول میکند و تسلیم می شود.

چتین سراغ تکین رفته و خبر دستگیری ایلماز را میدهد. چتین به سرعت به کلانتری رفته و ایلماز را می‌بیند.سپس به او اطمینان میدهد که هرچه زودتر او را بیرون می آورد.
در خانه جنگاور، نهال قسم میخورد که او به کسی چیزی نگفته. جنگاور بالاخره حرف او را باور کرده و میگوید که با دمیر صحبت میکند تا دیگر به زن او تهمت نزند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 90 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 91  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *