خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 98

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 98 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 92

سریال زن قسمت 98

شب که بچه ها می خوابند، انور به بهار می گوید: «میخوام یه چیزی بهت بگم بهار. من و مادرت داریم طلاق میگیریم. مامانت پیش وکیل رفته… منم قبول کردم. » بهار ناراحت می شود و می گوید که می رود با مادرش صحبت می کند تا منصرفش کند. انور از او می خواهد این کار را نکند اما بهار تصمیم خودش را گرفته است.
شیرین تمام شب را گریه می کند و به تصویر مادر و پدرش نگاه می کند. مونیر صبح به او سر می زند و با خنده می گوید که به تصویر خدیجه نگاه کند. شخصی به سمت خدیجه می رود و آدرس می پرسد و بعد هم صدای شلیک گلوله می آید. شیرین جیغ می کشد و گریه می کند و می گوید: «با مامانم چیکار کردی… مامانم چیشد؟ » اما مونیر می خندد و شیرین تصویر مادرش را می بیند که هنوز هم سالم است. بعد هم مونیر دوباره به شیرین می گوید که به مادرش زنگ بزند و بگوید که امشب هم خانه دوستش می ماند. شیرین همین کار را می کند و بعد با گریه از مونیر می خواهد که او را آزاد کند اما مونیر انجا را ترک می کند.
خدیجه به دیدن ژاله می رود و ژاله می گوید: «مشکلی تو آزمایشای شیرین به وجود اومده ولی حل شدنیه. فقط یکی دو ماه طول میکشه و کاری جز صبر کردن نداریم… برای همین باید دنبال یه اهدا کننده دیگه هم باشیم… » خدیجه گریه اش می گیرد و بعد می گوید: «مطمئن نیستم ولی بهار شاید یه خواهر یا برادر دیگه ای از شوهر سابقم داشته باشه… من اگه برم اون زنه رو پیدا کنم و التماسش کنم و باهاش حرف بزنم… میشه یعنی؟ » ژاله هم با ناراحتی او را در آغوش می گیرد.
بهار برای حرف زدن پیش خدیجه می رود و انور هم دنبال بچه ها به مدرسه می رود. نیسان نگران می شود که نکند اتفاقی برای مادرش افتاده باشد اما انور خیال او را راحت می کند.
وقتی خدیجه بهار را می بیند از او می پرسد که چه شده و بهار می گوید: «قضیه طلاق راسته؟ مامان این چه کاریه؟ اونم به خاطر من! حیف تو و داداش انور نیست؟ » خدیجه می گوید: «منو انور دیگه با هم تفاهم نداریم. نمیتونیم به همفکری برسیم. دلمون از هم شکسته. »

بهار می گوید: «دوتاتونم مثل بچه هایین… به خاطر لج و لجبازی و به خاطر حرف هایی که تو زمان عصبانیت زده شده میخواین همدیگه رو از دست بدین؟ مامان به خاطر من و شیرین خواهش می کنم بشینین این مشکل رو حل کنین… » اما خدیجه تصمیم خودش را گرفته است.

لونت که حسابی نگران شیرین است، شب به خانه خدیجه می رود و می گوید: «یه چیز مهمی هست که میخوام بگم… مطمئن نیستم ولی ممکنه شیرین رو دزدیده باشن.. » خدیجه می خندد و می گوید که یعنی چه؟ لونت می گوید: «خیلی وضعیت مهمیه. نمیدونم میتونیم به پلیس خبر بدیم یا نه… »

همان موقع صدای شیرین می آید که از اتاقش خارج شده و لونت با دیدن او شوکه می شود و شیرین می خندد و می گوید: «چرا منو بدزدن؟ مگه دیوونه شدی! »

لونت معذرت خواهی می کند و می رود و شیرین هم به دنبال او می رود و سوار ماشینش می شود و می گوید: «تو دردسر بزرگی افتادم. سوال نپرس. نمیخوام تورم وارد ماجرا کنم. » لونت می گوید: «خیلی دیره. منم وارد شدم. »

بعد هم کاغذی را درمی آورد و به شیرین می دهد و می گوید: «سارپ ازم خواست اینو بهت برسونم تا سوالاشو جواب بدی… » شیرین کاغذ را از او می گیرد و فورا به اتاقش می رود و با استرس کاغذ را باز می کند. سارپ نوشته: میخوام بدونم چه بلایی سر زن و بچه م اومده. واسم بنویس و با لونت بفرست. و درمورد من به کسی چیزی نگو. این جونت رو به خطر میندازه.

شیرین وقتی می خواهد جواب را بنویسد به یاد حرف های مونیر می افتد که گفته بود: باید همون چیزایی که ما بهت گفتیم رو بهش بگی. اینکه خونه شون آتیش گرفته و هرسه تاشون تو خواب مردن.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 98 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 99 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

 

 

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *