خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت ۳۳ + زیرنویس فارسی و دوبله

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت ۳۳ را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال زن قسمت ۳۳

 

بهار از چیزی که در گوشی سارپ دیده شکه میشود و بعد عصبی میشود و خانه را بهم میریزد.

بچه ها از صدای جیغ او بیدار میشوند.

بهار با ان حال خراب هم شرایط بچه هارا درک میکند و میگوید که کابوس دیده است.

جیدا هم با عجله به در میکوبد و میگوید هرروز ماجرا داری چخبر شده؟

عارف هم از طبقه پایین می آید و وقتی میبیند بهار پریشان است و دوروک هم گریه میکند در گوش دروک میگوید مامانت خواب دیده فضاییا دارن تورو میدزدن و جیغ زده.

دوروک میخندد و به خانه برمیگردد.

بعد از رفتن عارف بهار از جیدا میخواهد که او را تنها نگذارد.
جیدا به خانه او میرود و بچه هارا با خواندن اواز زیبایی میخواباند و سپس پیش بهار مینشیند.

بهار میگوید دارم دیوونه میشم.وقتی داشتم فکر میکردم که خوشبختم و شوهرم دیوانه وار دوسم داره اون کس دیگه ای رو دوست داشته و گریه میکند.

جیدا میگوید همیشه همینه میگن دوست داریم و هرگز ترکت نمیکنیم ولی همش دروغه.

بهار به او نگاه میکند و میفهمد جیدا هم زن درد کشیده ای است.

جیدا همانجا روی مبل خوابش میبرد و بهار تا صبح مینشیند و به گوشه ای زل میزند.

صبح که میشود به همکارش زنگ میزند و میگوید که امروز سر کار نمیرود.

عارف هم صبح می اید و به بهار میگوید معلومه که حال خوبی نداری.

بچه هارو اماده کن تا من ببرم مدرسه.

نیسان و دوروک لباس میپوشند و جیدا از سرو صدای انها بیدار میشود و وقتی میفهمد عارف قرار است انها را به مدرسه ببرد سریع از بهار خدا حافظی میکند و به اپارتمانش میرود و با برشان تماس میگیرد و میگوید از پنجره بیرون را نگاه کند.

برشان وقتی میبیند عارف بچه های بهار را سوار ماشین کرد با عصبانیت پنجره را به هم میکوبد.

در خانه خدیجه انور ژاله را خبر کرده تا جای بخیه خدیجه را معاینه کند.

ژاله به خدیجه میگوید اگه مواظب نباشی جای بخیه چرک میکنه باید استراحت کنی.

از بیمارستان با ژاله تماس میگیرند و ژاله به انور میگوید من باید برم ولی بوراک رو لطفا شما به مدرسه ببرید و سریع میرود.

شیرین مجبور میشود با تاکسی بوراک را به مدرسه برساند.

از ان طرف عارف هم دوروک و نیسان را جلوی مدرسه پیاده میکند و روراک با دیدن انها به شیرین میگوید دوروک و نیسان با باباشون اومدن.

شیرین با دیدن عارف تعجب میکند و از راننده میخواهد عارف را تعقیب کند.

ییلدیز به خانه بهار می آید چون فرزانه با او تماس گرفته و گفته حال بخار بد است.

ییلدیز با نگرانی بهار را در آغوش میگیرد.

بهار مثل مرده ها شده و میگوید تو گفتی پیام های سارپ رو بخونم و منم فهمیدم که سارپ معشوقه داشته.

ییلدیز به خودش لعنت میفرستد که چنین پیشنهادی داده اما کنار بهار مینشیند و برایش قهوه درست میکند

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قست سریال زن لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت ۳۴ مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *