خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 210

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 210 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 178

سریال زن قسمت 210

عارف با عصبانیت به در خانه ی سارپ می رود و به او می گوید که به چه حقی دوروک را ناراحت و اسباب بازی اش را تکه تکه کرده است؟

سارپ می گوید: «برو گمشو تا مغز خودتم مثل اسباب بازی خرد نکردم! من دوس ندارم پسرم از چیزهایی که تو براش میخری استفاده کنه فهمیدی؟ »

عارف یقه او را می چسبد و سارپ هم با او گلاویز می شود. از سر و صدای انها بهار و جیدا به آنجا می آیند تا هردو را از هم جدا بکنند.

سارپ با عصبانیت گردنبند گردن بهار را می کند و میگوید: «من نمیخوام تو چیزی واسه خانواده من بخری! »

بهار سر هردوی آنها فریاد می زند و می گوید: «تو عارف داداش بچه هایی و تو باباشون. چیزی بیشتر از این برای من نیستین.

شماها جز ضرر رسوندن به بچه های من کار دیگه ای نمیکنین! بسه دیگه. من هیچکدومتون رو نمیخوام! » و از خانه خارج می شود.

جیدا هم لحظه ی اخر گردنبند را برمیدارد و انجا را ترک می کند.

شیرین با گریه به سوات زنگ می زند و از او پناهی می خواهد. سوات طبق قولی که به پیرل داده اصلا به او روی خوش نشان نمی دهد و می گوید که کمکی از او برایش ساخته نیست!

شیرین هم فکری می کند و به آپارتمان سارای و به در خانه ی سارپ می رود.

نیسان در را باز می کند و با دیدن شیرین خوشحال می شود.

شیرین با پررویی رو به سارپ می گوید: «من اومدم اینجا بمونم چون به بچه ها قول داده بودم واسه دیدن خونه ت بیام شوهر خواهر جون! » سارپ با جدیت به او می گوید: «من اینجا نمیخوامت. برو گمشو! »

چه ها با نگرانی به پدرشان خیره می شوند و سارپ در را به روی شیرین می بندد. همان موقع هم بهار و جیدا دم در خانه هستند که با شیرین که از پله ها پایین می آید روبرو می شوند. شیرین خیلی ریلکس می گوید: «من با بابام دعوام شد و منو از خونه انداخت بیرون. میخوام چند روز پیشت بمونم! »

بهار از این همه پررو بودن او حیرت می کند و بعد می گوید: «تو میخوای من تورو بکشمت آره؟ حق نداری اینجا بمونی. گمشو برو! »

شیرین هم با پررویی و در حالی که به جیدا خیره شده می گوید: «باشه میرم پیش امره بمونم! »

و با گریه ی ساختگی به امره زنگ می زند و از او تقاضای کمک می کند امره هم که نگران او شده از شیرین می خواهد به کافه بیاید تا بعد همراه هم به خانه اش بروند.

امره با مهربانی به شیرین می گوید که اتاق را برای او آماده کرده و حتی اگر راحت نبود هم می تواند خودش به خانه ی مادرش برود.

شیرین از او تشکر می کند و شب موقع شام به امره می گوید: «این که پیش تو ام خیلی حس خوبی بهم میده. » امره هم این را تایید می کند و بعد شیرین در مورد آردا می پرسد.

امره می گوید: «به خاطر حرف های تو بود که دلم خواست آردا رو ببینم و بیارمش پیش خودم… ازت تشکر میکنم. »

شیرین لبخند می زند و می گوید: «تو واقعا قلب پاکی داری… هرچند جیدا همیشه منو اذیت میکنه اما من همیشه میخوام حالش خوب باشه!

به هر حال کسی مثل اون زندگیش باید خیلی سخت باشه. » امره می گوید که در واقع جیدا خیلی دختر خوبی است و شیرین باز سعی می کند جیدا را خراب بکند اما امره در این مورد سکوت می کند. بعد جیدا از امره می خواهد فردا که آردا را با خود به روستا می برد، او را هم همراه خود ببرد که امره با کمال میل قبول می کند.

جیدا با ناراحتی چمدان آردا را جمع می کند و بعد به بهار می گوید که خودش هم قصد دارد با آنها برود تا شاید مادرش این بار او را قبول بکند.

بهار هم لبخند امیدوارکننده ای به او می زند. امره که برای بردن آردا می آید جیدا هم اماده می شود اما امره می گوید: «منو تو شرایط سختی نذار. مامانت قبول نمیکنه! »

جیدا ناراحت می شود و می گوید: «باشه. پس تا دم در میام که بدرقه تون کنم… » امره با اینکه دستپاچه شده قبول می کند.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 210 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 211 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *