خلاصه داستان سریال ترکی ستاره شمالی قسمت 78

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 78 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ستاره شمالی قسمت 25

سریال ستاره شمالی قسمت 78

قمر برای فریده چایی می آورد و به اتاقش می رود.او می بیند نامه ای روی تخت است که در آن نوشته که به آنتیپ می رود تا عمر را پیدا کند و اگر تا دو روز برنگردد، به پدرش اطلاع بدهند.قمر با ناراحتی به پنبه خبر می دهد.پنبه می گوید که برای رفتن به آنتیپ باید اول به استانبول برود.او به قمر می گوید که ساعات پرواز استانبول را چک کند.قمر می گوید که یکساعت و نیم تا پرواز استانبول مانده است.پنبه می گوید پس فرصت هست که فریده را برگرداند.
فریده با تاکسی به فرودگاه می رود.دو نفر در ماشین از دور مراقب او هستند. یکی از آنها به چتین خبر آمدن فریده را می دهد.چتین می گوید که بدون اینکه اتفاقی بیفتد،‌موضوع را حل کنند. آن دو نفر به فریده نزدیک می شوند و گوشی را به او داده و می گویند که یک تماس دارد.او گوشی را گرفته و می بیند که چتین است.او به حرفهای چتین اهمیتی نمی دهد و گوشی را پس می دهد.آن مرد می گوید که چتین می خواهد شما با شخص دیگری حرف بزنید.فریده دوباره گوشی را گرفته و از چتین می پرسد که از او چه می خواهد.؟ و اگر لازم باشد به پلیس خبر می دهد.
چتین گوشی را به عمر می دهد و عمر به او میگوید که آنجا نیاید و فرار کند.فریده به اجبار با آن مردها می رود که سوار ماشین آنها شود.در همین حین،پنبه با تاکسی می رسد و در حالیکه دنبال فریده می گردد، او را همراه آن مردها می بیند که سوار ماشین آنها می شود.
پنبه به سرعت تاکسی دیگری می گیرد و دنبال ماشین آنها می رود.
هوا بشدت برفی است.کوزی با ماشین جلو در خانه ای می ایستد.تولین از ماشعبن پیاده می شود .آنها به خانه ای که قبلاً کوزی اجاره کرده، می روند.
در ماشین دیگری که آن طرف تر ایستاده، ییلدیز و روحی هستند و آنها را نگاه می کنند.ییلدیز با بیقراری به آنها بدوبیراه می گوید.روحی می گوید که شاید قضیه آنطور که می بینند، نیست.ییلدیز کنجکاو است و می گوید نزدیک آنها می رود تا ببیند چکار می کنند؟
ییلدیز آهسته از پشت پنجره به آنها نگاه می کند و می بیند که یک میز شام رمانتیک و شاعرانه ای آماده شده است.
کوزی می گوید که صفر این میز را آماده کرده و می خواهد که تدارک شام را ببیند.
ییلدیز فکر می کند که شعله حق داشته و کوزی آدم دروغگو و کلکی است.او با حرص می گوید که همین امشب حساب همه این کارها را از او پس خواهد گرفت.
روحی در ماشین و در هوای برفی متتظر ییلدیز است که می بیند یک ماشین می آید و دو مرد و فریده از آن پیاده می شوند و فریده با آنها مشاجره می کند.آنها فریده را به داخل خانه ای می برند.فریده در آن خانه عمر را می بیند که دستها و پاهایش را به یک صندلی بسته اند.فریده به چتین می گوید که او را ول کند. چتین می گوید که فریده مال او خواهد شد و او از عشقش دیوانه شده است و برای او هر کاری کرده است.فریده می گوید که او را دوست ندارد وروی صورتش تف می کند.چتین ناراحت شده و می گوید که فریده را هم ببندند.
کوزی در آشپزخانه سالاد درست می کند و با خودش غرغر می کند و می گوید که همه این کارها برای چشم آبی او انجام می شود.تولین آهنگ ملایمی می گذارد و کوزی با شنیدن آن، گریه اش می گیرد و با خودش می گوید که این آهنگ چشم آبی است.
یبلدیز در آن طرف خیابان چتین را می بیند که زیر برف ایستاده است.او با تعجب فکر می کند که چتین اینجا چکار دارد؟ در همین موقع، ییلدیز ،شعله را می بیند که کنار چتین می آید.شعله به چتین توصیه می کند که خودش را کنترل کند.
آنها داخل خانه می روند.چتین به شعله می گوید که دخترش او را دیوانه می کند.فریده می گوید که او اول از شر عمر راحت شود و بعد او فریده را راضی می کند.
چتین‌ می گوید که عمر را می کشد ولی شعله می گوید که نیازی به خشونت نیست.
در این موقع، ییلدیز وارد خانه می شود. آنها شوکه می شوند. ییلدیز می گوید که خدا آنها را سر راه او قرار داده است. ییلدیز اسلحه ای در آورده و بطرف چتین می گیرد و می گوید که پولی را که از او دزدیده است،باید پس بدهد وگرنه او را می کشد.
کوزی میز شام را درست می کند.تولین از هنر آشپزی او تعریف می کند و کوزی می گوید که هنرهای زیادی دارد ولی طلاق نگرفته و نمی تواند کسی را پیدا کند که هنر هایش را به او نشان بدهد.
در این موقع صفر می آید و سر میز شام می رود.کوزی می گوید که او آمده تا کیف پولش را بردارد و ببرد.پنبه به کوزی زنگ می زند و خبر می دهد که فریده می خواسته به آنتیپ برود ولی دو مرد او را گرفتند و او هم ماشین آنها را تعقیب کرده و الان در ” اویه” هستند.کوزی فکر می کند که حتما آدمهای اقا کوچک هستند و از پنبه می خواهد که برایش لوکیشن بفرستد تا خودش را برساند. صفر پیش کوزی می آید و او موضوع فریده را تعریف می کند.کوزی به صفر می گوید که تولین را سرگرم کند تا او برگردد.کوزی به تولین می گوید که باید برود و نوشیدنی بگیرد و برگردد.
شعله می خواهد که ییلدیز را آرام کند ولی ییلدیز می گوید که همه این کارها بخاطر او انجام شده است.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ستاره شمالی  قسمت 78 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ستاره شمالی قسمت 79 مراجعه فرمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *