خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت ۱۰۳ + زیرنویس و دوبله

لیلا با دیدن ییلدیز و کمال در اتاق، شوکه شده و متوجه رابطه ای بین آنها می شود. ییلدیز میگوید که کمال دنبال دارو برای زهرا بوده است و سعی در توجیه حضور کمال دارد. لیلا با اکراه و عصبانیت به آنها نگاه کرده و از اتاق بیرون می آید. کمال فوری به اتاق پیش زهرا می رود. ییلدیز استرس شدیدی گرفته و خودش را بدبخت شده تصور میکند.
صبح، سر صبحانه ییلدیز سعی دارد با لیلا حرف بزند، اما لیلا خیلی با او سر سنگین است و محل نمیدهد. کمال نیز سعی دارد لیلا و زهرا با یکدیگر تنها نشوند.
زینب قبل از رفتن سرکار، امیر و جانر را که به خانه اش آمده اند میبیند و به آنها خبر تصمیم ازدواجش با داوود را میدهد. آنها شوکه می شوند.
وقتی کسی در خانه نیست، کمال دوباره به اتاق ییلدیز آمده تا با او صحبت کند. ییلدیز از دست او عصبانی است و او را عامل دردسر میداند و از کمال میخواهد که از او فاصله بگیرد.‌
زینب و داوود به کافه می روند. داوود همچنان بابت پیشنهاد ازدواج زینب شوکه است. او به زینب میگوید که میداند زینب عاشق او نیست. زینب با صداقت حرف او را تأیید کرده اما میگوید که ترجیح می‌دهد با کسی که او را دوست دارد ازدواج کند و علاقه بعد از ازدواج به وجود می آید. او از شکستش از رابطه با عشق حرف می زند و از این بابت تجربه خوبی ندارد. داوود او را درک کرده و به او قول میدهد تا او را خوشبخت کند. کمی بعد، زینب با ییلدیز قرار گذاشته و خبر تصمیمش را به او میدهد، و ییلدیز نیز شوکه می شود. او با اینکه داوود را لایق زینب نمی‌داند‌، اما بخاطر حس انتقام از علیهان، برای او خوشحال می شود. ییلدیز پیشنهاد می‌دهد که شب همگی به خانه آنها بیایند و زینب به عمد مقابل علیهان نامزدی شان را اعلام کند.
ظهر، هالیت از لندن برمیگردد. ییلدیز در مورد مهمانی شب به او خبر میدهد. همچنین برای اینکه از احتمال حرف زدن لیلا پیش هالیت جلوگیری کند، به دروغ به هالیت می‌گوید که حس میکند لیلا به خاطر تنهایی، به کمال علاقه مند شده و شب گذشته ، ییلدیز کمال را به اتاق برده تا در این باره با او صحبت کند، اما کمال از احساس لیلا خبری نداشته است. ییلدیز از هالیت میخواهد که لیلا را مدتی به خانه مادرش بفرستد تا از کمال دور باشد. هالیت متعجب شده و حرف ییلدیز را قبول میکند.
کمال و زهرا به پیشنهاد کمال، برای ثبت‌نام به باشگاه می روند. آنها به همان باشگاه ییلدیز رفته و کمال به عمد مربی او را انتخاب میکند. وقتی ییلدیز به باشگاه می رود از دیدن آنها غافلگیر می شود.
جانر پیش اندر رفته و خبر نامزدی داوود و زینب را به او میدهد. اندر به شدت خوشحال شده و تصور میکند با این کار علیهان از طلاق یا او منصرف شده و قرار است با او بماند.
زینب و هاکان با یکدیگر وقت میگذارنند و هر بار داوود. با او تماس میگیرد متوجه حضور هاکان می شود. او روی زینب حساس شده و از حضور هاکان عصبانی است.
شب، هالیت در خانه با زرین در مورد لیلا صحبت میکند. او همچنین تصمیم می‌گیرد با دوست پسر لیلا آشنا بشود. زرین ابتدا مخالفت کرده اما به خاطر روحیه لیلا قبول میکند.

راستش اول که این آقای بنگاهی رو دیدم توی سریال گفتم خب داره خراب میشه سریال و قراره با لات و لوت بازی جلو بره اما داوود کم کم به دلم نشسته و اصلا الان ترجیح میدم زینب با داود باشه تا با علیهان. چون علیهان قدر نمیدونه و فقط منت میذاره و خیلی بد برخورد میکنه. برعکس کمال که همه چی رو بلده و خیلی خوب پیش میبره. این نشون میده کمال و داود آدمهای خودساخته ای هستن و مثل علیهان از دنیای سوسولی نیومدن. امیدوارم ادامه سریال هم همین حرف من رو بهتون ثابت کنه.

زینب با داوود ازدواج نمیکنن..از سر عقد فرار میکنه میره پیش علیهان.بعد از ازدواجشون هم.کلا از داستان فیلم.خارج.میشن .میرن امریکا

ازدواج زینب وعلیهان خیلی احمقانه است .علیهان بارها دروغ گفته و براساس منافعش پیش رفته.نه براساس عشق

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *