خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت ۱۷۶ + زیرنویس فارسی

اندر وقتی میینید خبری از ییعیت نیست و گوشی را نیز جواب نمی‌دهد، نگران شده و با کایا تماس میگیرد. کایا میگوید که او به خانه نیامده و او نیز نگران می شود. شاهیکا وقتی میفهمد که اندر و کایا قصد ازدواج دارند‌، به شدت حرصش میگیرد و میداند که این قضیه موجب ضعف کاری آنها نیز خواهد شد.
اندر و کایا هر دو دم خانه قبلی ییعیت می روند، اما او آنجا نیست‌. اندر با اریم تماس میگیرد و از او نیز خبر میگیرد. اریم بی خبر است. او به اتاق لیلا می رود و از او خبر میگیرد. لیلا نگران می شود اما می‌گوید که با ییعیت در ارتباط نیست و حاضر نیست با او تماس بگیرد.
ییلدیز چندین بار با هالیت بر سر موضوع شاهیکا بحث میکند. هالیت طبق معمول با ییلدیز طلبکارانه برخورد کرده و خودش را حق به جانب می داند. ییلدیز شب را در اتاق هالیت جان می خوابد. لیلا که نگران ییعیت شده، پیش ییلدیز می آید و او را بیدار کرده و ماجرا را می گوید. ییلدیز اورا قانع میکند که به عنوان یک دوست دنبال ایگیت بگردد. زهرا حدس می زند که ییعیت پیش آکین باشد. ییلدیز لیلا را پنهانی بیرون می فرستد.
لیلا، ییعیت را در خانه آکین پیدا میکند و برای اندر و کایا آدرس می فرستد. ییعیت از آمدن او عصبانی شده و با یکدیگر دعوا می‌کنند. وقتی کایا و اندر می رسند، لیلا با ناراحتی از آنجا می رود. ییعیت از دیدن کایا و اندر به شدت عصبی شده و شروع به دادو بیداد میکند و میگوید که آنها را نمیخواهد و میخواهد به زندگی سابق خود برگردد. کایا او را بغل کرده و سعی دارد آرامش کند.او میگوید که به خواسته او عمل می‌کنند. اندر متعجب شده اما چیزی نمی‌گوید.
صبح، اندر به جانر میگوید که قرار است با کایا ازدواج کند. جانر شوکه و کلافه می شود.
در خانه کایا، شاهیکا به اتاق ییعیت می رود و با حرص از او بخاطر چنین بازی که راه انداخته گله میکند. ییعیت به او میفهماند که دیگر دستیار او نیست و تصمیمات زندگی شان به او ربطی ندارد و کاری که بخواهد انجام می شود. شاهیکا با عصبانیت بیرون می رود.
کایا با لیلی در مورد این مسأله صحبت میکند و میگوید که قرار است فقط روی کاغذ و بخاطر ییعیت با اندر ازدواج کند، اما وقتی حال ییعیت خوب شد این ازدواج نیز تمام می شود. او میگوید که اینکه بخواهد لیلی منتظر او بماند خودخواهی است، اما خودش نیز در این مورد مقصر نیست. لیلی ناراحت می شود اما محترمانه این مسأله را تمام میکنند.
اندر نیز در شرکت پیش نادر می رود و میگوید که قرار است ازدواج کند. او انتظار واکنشی از نادر دارد، اما نادر با خونسردی به او تبریک گفته و میگوید که این مسائل به مسائل کاری ربطی ندارد. این برخورد او توی ذوق اندر می خورد.
لیلی پیش ییلدیز می رود و ماجرا را برای او تعریف میکند. ییلدیز متعجب می شود و درعین حال سعی دارد لیلی را دلداری بدهد. لیلی میگوید که تصمیم گرفته است از کارش استعفا دهد، زیرا دیدن همیشه کایا ممکن است موجب مشکلاتی شود و این کار به صلاح است. ییلدیز نیز او را تایید میکند.
شاهیکا برای اینکه بتواند سنگی مقابل راه ازدواج کایا بیندازد، تصمیم می‌گیرد با اریم صحبت کند. او پیش هالیت در مورد اریم و اینکه دلتنگ او شده است، صحبت میکند. هالیت به او هشدار میدهد که حق ندارد به اریم و اعضای خانواده او نزدیک شود. بعد از رفتن شاهیکا، هالیت اندر را صدا می زند.او بخاطر تصمیم ازدواج اندر و نادیده گرفتن اریم و ضربه زدن دوباره به او، با اندر بحث میکند. اندر میگوید که او پسر دیگری نیز دارد و بخاطر او چنین تصمیمی گرفته و خودش مسأله اریم را حل خواهد کرد.
شاهیکا علیرغم هشدار هالیت، پنهانی به باشگاه اریم می رود. اریم با دیدن او قیافه میگیرد و با او سرد برخورد میکند. شاهیکا میگوید که دلش برای او تنگ شده بود و شروع به بدگویی از ییلدیز میکند. او سپس به عمد میان حرفهایش در مورد ازدواج اندر و کایا میگوید. اریم از شنیدن این حرف شوکه می شود. شاهیکا از او میخواهد که از دیدارشان به هیچکس چیزی نگوید، وگرنه او دیگر نمی‌تواند اخبارها را به او برساند.
لیلی به شرکت رفته و به کایا میگوید که تصمیم به استعفا گرفته است. کایا ناراحت شد، اما نمیخواهد لیلی را تحت فشار بگذارد.
او از لیلی میخواهد هر زمان مشکلی داشت، روی او حساب کند. لیلی او را بغل کرده و سپس خداحافظی میکند و می رود.

مطالب مرتبط

۱ دیدگاه

  1. بیتا گفت:

    واقعا این سریال متفاوت با سریال های ترکی هست ابن سریال هم غمگینه هم شاده من که عاشقشم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *