خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت 297
در این مطلب خلاصه داستان قسمت 297 سریال سیب ممنوعه را برای شما آماده کرده ایم ؛ سریال پرطرفدار Yasak Elma یکی از سریال های پرطرفدار در بین مردم ایران میباشد ؛ سیب ممنوعه سریالی عاشقانه است که بازیگرانی همچون اونور تونا ، تالات بولوت ، شوال سام ، ادا اجه ، سودا ارگنچی در این سریال زیبا ایفا نقش میکنند .
وقتی که حسن علی به جای اندر، شاهیکا را سر سفره میبیند، شوکه شده و حرصش میگیرد. او با عصبانیت میگوید که سر او کلاه گذاشته اند و از آنها شاکی است. شاهیکا میگوید که او به جرم قتل او متهم بوده و نمیتواند شکایتی داشته باشد. شاهیکا از حسن علی سهام را میخواهد و او به ناچار برکه های سهام شاهیکا و اندر را امضا میکند. سپس به او میگوید که حتما باید تا فردا ای یکدیگر جدا شوند زیرا تا ۲۴ ساعت میتوان عقد را باطل کرد.
وقتی شاهیکا و اندر می روند، جانسو به خانه آمده و سدایی به او میگوید که حسن علی در خانه جلسه دارد. محمود وقتی می فهمد که شاهیکا آمده و با حسنعلی ازدواج کرده عصبی و نگران می شود و میترسد که لو برود.
چاتای با حسن علی تماس میگیرد و از اینکه او جواب نمیدهد نگران می شود . ییلدیز با جانسو تماس میگیرد تا خبر حسن علی را بگیرد.جانسو میگوید که او در خانه جلسه داشته است.
زهرا به خانه پیش ییلدیز می آید و با ناراحتی میگوید که مرت مدتی است به او اهمیت نمیدهد و او قصد دارد که شب به هتل برود تا مرت نگران او بشود و اگر با ییلدیز تماس گرفت از او میخواهد که بگوید از زهرا خبر ندارد.
جانسو متوجه ازدواج شاهیکا و حسنعلی شده و شوکه می شود. او با اندر تماس میگیرد تا در مورد علت این کار سوال کند. اندر میگوید که این مسأله ارتباطی به جانسو ندارد و از او میخواهد دخالت نکند. جانسو عصبی شده و چیزی نمیگوید.
چاتای به خانه حسن علی می رود و حسن علی سعی دارد حفظ ظاهر کند و چیزی بروز نمیدهد. چاتای ضمن خبرگیری از او، به حسنعلی میگوید که زیاد از جانسو خوشش نمی آید و از حضور او در جمعشان معذب است و نمیخواهد زیاد به خانه آنها بیاید و با ییلدیز صمیمی بشود. حسنعلی تصور میکند که ییلدیز به او حسودی میکند اما چاتای چنین چیزی را انکار میکند. جانسو متوجه آمدن چاتای می شود و سدایی از جانسو میخواهد که چیزی به چاتای نگوید زیرا او خبر ندارد. جانسو به عمد پیش چاتای می رود و با دیدن او تظاهر میکند که به خاطر او میخواهد مزاحم نباشد و به اتاقش برود. چاتای نیز اهمیتی نمیدهد. سپس از حسن علی خداحافظی کرده و می رود.
شاهیکا پیش محمود می رود و محمود بابت اینکه او طبق نقشه پیش نرفته و حرفش را عوض کرده با او دعوا میکند. شاهیکا با خونسردی از محمود میخواهد که از این به بعد آدم او باشد. محمود قبول نمیکند اما شاهیکا این کار را تمام شده و عملی می داند. محمود از اینکه به حسن علی خیانت کرده عذاب وجدان دارد.
آسمان از ییلدیز میخواهد که اسم دکتر پوست فریده را بپرسد زیرا پوست او همیشه خوب است و جوان به نظر میرسد. فریده به ییلدیز میگوید که او دکتر نمی رود و پوستش طبیعی است. از ییلدیز نیز میخواهد صورتش را دستکاری نکند زیرا چاتای خوشش نمی آید.
ییلدیز به اصرار آسمان، برای او و خودش وقت دکتر پوست میگیرد. آنها پیش دکتر می روند تا دکتر پوست آنها را بررسی کند. ییلدیز کاری نمیکند اما آسمان پوست خودش را دستکاری میکند تا جوان بشود. نتیجه خوب نمی شود و در خانه آسمان پشیمان است و سعی دارد فریده او را نبیند تا مورد تمسخر قرار نگیرد. شب سر میز شام ییلدیز شمع روشن میکند که فریده صورت آسمان را نبیند اما فریده اصرار میکند تا چراغها را روشن کنند. او آسمان را با پوست کشیده و لبهای بزرگ میبیند و خنده اش میگیرد. آسمان حرصش میگیرد.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال سیب ممنوعه قسمت 297 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال سیب ممنوعه قسمت 298 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم