خلاصه داستان سریال ترکی تو در خانه ام را بزن (عشق مشروط) قسمت 28

همراهان عزیز با سریال ترکی تو در خانه ام را بزن قسمت 28 همراه شما هستیم

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 2

سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 28

ادا که همه خانه را بهم ریخته از سرکان می خواهد از انجایی که دستشان به هم قفل است، همراه هم خانه را تمیز بکنند.

سرکان هم قبول می کند.

بعد از ساعتی که کارشان تمام می شود، سرکان به سمت جعبه ابزار می رود و انبر را از آن بیرون می آورد و به راحتی دستبند را می شکند و باز می کند.

دا با عصبانیت به او می گوید: «این همه مدت میتونستی دستمو باز کنی و نکردی؟ تو چجور آدمی هستی؟ »

سرکان لبخند می زند و می گوید: «اینو کسی داره بهم میگه که خودش تو دستبند زدن حرفه ایه؟ » ادا خنده اش می گیرد.

سرکان بیرون می رود تا کمی هیزم بیاورد که شب درست حسابی مقابل هم بنشینند و صحبت کنند.

آیفر و فیفی و ملو به خانه ی سرکان می رسند.

اما خبری از او نیست. فیفی سعی می کند قفل در را باز کند که سیفی از راه می رسد.

آنها می گویند که دنبال ادا می گردند. سیفی آیفر و دخترها را پیش آیدان و سلین می برد.

آیفر سراغ ادا را می گیرد. آیدان می گوید: «سرکان ویلای کوهیه. ادا هم همراهشه! »

ملو با خنده می گوید: «خواهرشوهرم چقدر رمانتیکه! »

سلین لبخند زوری می زند و آیدان فورا می گوید: «چه رمانتیکی؟ ادا خودشو به پسر من چسبونده! »

آیفر هم به دفاع از ادا می گوید: «ادا کاری به کار پسر شما نداره. این سرکانه که دنبالشه! »

ملو جلو می رود و می گوید: «این سرکان بود که اومد سراغم و آدرس ادا رو ازم گرفت! »

آیدان وقتی می بیند سلین همه اینها را شنیده چشم غره می رود و سعی میکند قضیه را جور دیگری نشان بدهد.

شب سرکان کنار شومینه می نشیند و به ادا می گوید: «کان کاراداغ کسیه که قلب ملک رو هم شکونده. منو تو باید دست به دست هم بدیم و اونو شکست بدیم!»

ادا با عصبانیت می گوید: «تو به خاطر همین به دست من دستبند زدی؟ من منتظر بودم چی بشنوم تو چی گفتی! »

سرکان می گوید: «مگه چی میخواستی بشنوی؟ ادا تو هم اشتباه داشتی! »

ادا بلند می شود و با عصبانیت می گوید: «باورم نمیشه تو داری منو مقصر جلوه میدی. من میرم! »

و در هوای بارانی از خانه بیرون می رود که سرکان مانعش می شود و می گوید: «نمیدونستم نمیتونی تحملم کنی. من میرم. تو بمون! »

کمی بعد ادا در خانه است که کسی وارد خانه می شود و ادا که ترسیده فورا اسپری فلفل را به صورت مرد می زند.

سرکان فریاد می زند و می گوید: «ادا چیکار کردی؟! کور شدم! »

ادا با ناراحتی او را روی مبل می نشاند و سعی می کند کاری کند که بتواند چشمانش را باز کند.

او می فهمد که سرکان عمدا چشمانش را بسته تا ادا به او توجه نشان بدهد و به دروغ با صدای بلند جیغ می کشد.

سرکان فورا چشمانش را باز می کند و وقتی می فهمد از ادا رکب خورده خنده اش می گیرد.

او متوجه می شود ادا، لباس گل گلی را که برایش خریده بود را پوشیده لبخند می زند.

کمی بعد هردو بلند می شوند تا جایی برای خواب در خانه پیدا کنند اما به خاطر این که سقف چکه می کند؛

تمام تخت ها جز یک تخت دو نفره خیس هستند.

موقع خواب، ادا از سرکان می خواهد تا پشتش را به او بکند و بخوابد و سرکان هم به ناچار قبول می کند.

صبح که سرکان چشمانش را باز می کند می بیند که خیلی نزدیک به ادا خوابیده و دستانش را هم در دست گرفته و کمی عقب می کشد.

فیفی وقتی می بیند ملو چندین روز است که حال خوبی ندارد و به خاطر کان غصه می خورد، با عصبانیت به ادا با تماس تصویری زنگ می زند.

ادا در خواب و بیداری جواب او را می دهد و همان موقع فیفی و آیفر متوجه سرکان که کنار دست او خوابیده می شوند و جا می خورند.

سرکان با دیدن آنها هول می کند و عقب می کشد اما بعد مجبور می شود به جای ادا با آیفر صحبت کند و می گوید که ظهر نشده او را به خانه خواهد رساند.

موقع رفتن، ادا به سرکان می گوید که در پروژه ی جدید فقط به خاطر ملک و فقط هم یک روز با او همکاری خواهد کرد.

سرکان هم قبول می کند.

آیدان به سرکان در مورد این که فرید و سلین قرار است از هم جدا بشوند می گوید اما سرکان توجهی به او نشان نمی دهد و می گوید کاری هم نخواهد کرد.

فرید پیشنهاد همکاری با چند شرکت رو به رشد را به آلپ تکین می دهد و او از این پیشنهاد او استقبال می کند.

کمی بعد سرکان آنجا می آید و با تماس انگین قرار می شود هر چهارنفرشان به عنوان تفریح برای بیلیارد بیرون بروند.

آنها در مورد مشکلاتشان با خانم ها و درک نکردن زن ها صحبت می کنند و ادا و دخترها هم در حالی ماهیگیری در مورد این که همه چیز تقصیر مردهاست می گویند.

شب سیفی، ویدیویی که آیدان به همراه ادا از خانه خارج شده را به سرکان نشان می دهد.

چشمان سرکان پر از اشک می شود و پیش مادرش می رود و او را در آغوش می گیرد و می گوید: «مامان میخوای با منم امتحان کنی؟ »

آیدان قبول می کند اما نمی تواند بار دیگر از خانه قدمی بیرون برود و زیر گریه می زند و می گوید: «نمیتونم. اون دختر یه چیزی داره که باعث آرامشم میشد… »

سرکان از مادرش می خواهد دیگر مرگ برادرش را از سرش بیرون کند و به زندگی عادی اش برگردد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تو در خانه ام را بزن قسمت 28 لذت برده باشید ؛در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 29   مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *