خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت ۲۶ + زیرنویس و دوبله

ایندر نیز به مراسم خیریه می آید. او با دیدن ییلدیز سراغ او رفته و در مکالمه‌ با او دائم متلک می گوید. ییلدیز اهمیتی به او نمی دهد. شب در خانه نیز، زهرا سعی می کند در تمامی حرفها به ییلدیز کنایه بزند و او را ناراحت کند.
در خانه زینب، برای فردا قصد دارد مادرش را راهی شهرشان کند، اما مادرش می گوید که قرار است دوستش را ببیند و فعلا نمی رود.
صبح، زهرا به نیلا می گوید که دوستشان یک فالگیر خیلی خوب پیدا کرده و قرار گذاشته اند تا برای همه فال بگیرد. زهرا و نیلا تصمیم می گیرند پنهانی به آنجا بروند. وقتی به آنجا می روند، متوجه می شوند که فالگیر، مادر ییلدیز است. مادر ییلدیز از دیدن آنها شوکه می شود . زهرا و نیلا سریع جمع را ترک می کنند.
قضیه از این قرار بود که جانر وقتی به شهر مادری ییلدیز رفته بود، متوجه فالگیر بودن مادر او می شود و وقتی خبر را به ایندر می دهد، او عمدا ترتیبی می دهد که زهرا و نیلا با مادر ییلدیز به عنوان فالگیر روبرو شده و آبروی ییلدیز برود.
زهرا و نیلا فورا پیش پدرشان رفته و قضیه را به او می‌گویند. هالیت به روی ییلدیز می آورد و از اینکه چنین چیزی را از او مخفی کرده دلخور است. ییلدیز ناراحت شده و می گوید که از خجالت این موضوع را نگفته و خبر نداشته که مادرش هنوز این کار را می کند. او می گوید: «من و زینب به خاطر این کارهای مادرم و از روی خجالت دیگر در آن شهر نماندیم». هالیت قانع شده و ییلدیز را دلداری می دهد و از او می خواهد دیگر هیچوقت چیزی را پنهان نکند.
این خبر به گوش علیهان نیز می رسد، زینب پیش علیهان معذب می شود اما علیهان می گوید که این قضیه برایش اهمیتی ندارد.
زینب و ییلدیز در خانه با مادرشان به خاطر این آبروریزی دعوا می‌کنند. زینب می فهمد که مادرش به خاطر این قرار فال گیری به شهرشان برنگشته بوده . مادرشان شرمنده است و به آنها قول می دهد که این کار را کنار بگذارد. او روز بعد به شهرشان برمی گردد.
زهرا با سینان به دنبال آپارتمانی برای مرکز زیبایی هستند و بالاخره یکی را انتخاب می کنند و زهرا آن را برای سینان می گیرد. سینان در ظاهر با زهرا خوب است و در واقع قصدش انتقام گیری از هالیت است.
ایندر با اریم قرار دارد . اریم از او بابت اینکه تا به حال او را به خانه اش نبرده گله می کند‌. ایندر اریم را به خانه اش می برد. اریم از دیدن آن خانه محقر و پایین شهری و کوچک جا می خورد. او از اینکه پدرش چنین خانه ای برای ایندر گرفته ناراحت است.
شب اریم در خانه با هالیت در مورد خانه مادرش صحبت می کند و از او می خواهد که خانه بهتری برای مادرش بگیرد. هالیت به خاطر ناراحتی پسرش این پیشنهاد را قبول می کند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *