خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت ۲۱ + زیرنویس و دوبله
علیهان و زینب در خانه علیهان مشغول تماشای فیلم هستند. کمی بعد، هلال با حالت عصبی به خانه علیهان آمده و شروع به داد و بیداد و تحقیر زینب کرده و علیهان را متهم به خیانت می کند. زینب شوکه می شود. علیهان به هلال می گوید که هرگز عاشقش نبوده و فقط برای خوش گذرانی با یکدیگر بوده اند. زینب ناراحت شده و از آنجا می رود. او احساس می‌کند که اشتباه بزرگی کرده است.
صبح در شرکت هالیت، ییلدیز عکسهای او را با آزرا،که در اینترنت پخش شده است، با عنوان «هالیت و معشوقه جدیدش» می بیند. او متوجه می شود که دیر جنبیده و هالیت سمت کس دیگری رفته است و ناز کردن هایش بی نتیجه بوده.
ایندر با زن سابق کسی که آزرا با او به شوهرش خیانت کرده بود، قرار می گذارد. او عکس های برهنه ای که آزرا برای شوهر آن زن فرستاده بود را از او می گیرد تا به هالیت ثابت کند فرد مناسبی را انتخاب نکرده است.
در شرکت علیهان، زنیب مدام از دیدن او طفره می رود. وقتی به اتاقش می رود نیز حاضر نیست حرفهای او را بشنود و می گوید: «من دیگر به تو اعتماد ندارم». اما روز بعد، با نقاشی که علیهان از زینب روی میز او می گذارد ، او را می‌پذیرد و سعی می کند او را باور داشته باشد.
سینان از اینکه در خانه مانده و از ترس هالیت بیرون نمی رود، کلافه شده و در مورد مرکز زیبایی، منتظر وعده ی زهرا است و مدام پیگیری می‌کند. سینان وقتی می بیند زهرا هنوز کاری نکرده، تصمیم می گیرد او را به شخص دیگری برای کمک به تاسیس مرکز زیبایی معرفی کند تا کارشان زودتر راه بیفتد.
ییلدیز نگران ارتباطش با هالیت است و هر بار به اتاق او می رود، هالیت به او کم محلی می کند و کاری با او ندارد.
او چندین بار با آزرا بیرون می رود. صبح در شرکت، بعد از تماس با آزرا برای قرار گذاشتن، ایندر عکسهای برهنه آزرا که برای دوست پسرش فرستاده بود را برای هالیت می فرستد. هالیت از دست ایندر عصبانی شده و به او زنگ می زند و دعوا می کند. ایندر می گوید که به فکر اوست و می خواهد جلوی اتفاق بد را بگیرد تا او با آدم نامناسبی نباشد.
بعد از قطع تماس، ییلدیز که تصمیم گرفته بود از هالیت خداحافظی کند زیرا ماندن خودش را بی نتیجه می دانست، وقتی هالیت او را به اتاق صدا می زند، پیش او رفته و از ترس از دست ندادن هالیت، به او می گوید که حاضر است رابطه را با هالیت شروع کند و روی عقلش پای بگذارد و در رابطه ای بدون ازدواج باشد.
همان لحظه، هالیت به او پیشنهاد ازدواج می دهد.
