خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت ۱۸۰ + زیرنویس فارسی

ییعیت به همراه آکین به کلوب می رود. در کلوب چند دختر از بچه های دانشگاه پیش او می آیند و به او پیشنهاد می‌دهند که سر میز آنها بیاید. ییعیت تمایلی ندارد، اما اکین سریع قبول میکند تا بروند. کمی بعد، دوست لیلا که به همان کلوب رفته است، وقتی ایگیت را می بیند‌، عکس او را سر میز دخترها گرفته و برای لیلا می فرستد. لیلا با دیدن عکس بیشتر عصبی می شود.

در مراسم، هالیت وقتی نادر را می بیند بابت مراسم انجمن و نزدیک شدن او به ییلدیز علی رغم اخطارش، با او بحث میکند. نادر میگوید که ییلدیز مقصر نبوده و او نیز بخاطر تماس انجمن و از طرف شرکت رفته بود و از هالیت میخواهد که به خودش نگیرد. اندر، پیش ییلدیز می رود و سعی دارد ییلدیز را نسبت به لیلی پر کند، که او را به لیلی و هالیت مشکوک کند. او میگوید که کار لیلی نزدیک شدن به افراد پولدار است و با کایا نیز این کار را کرده بود. ییلدیز ابتدا به هیچ وجه قبول نمیکند، اما کمی نگران می شود. کایا پیش لیلی می رود و بابت اینکه لیلی پرونده طلاق را از او گرفت و به متین داد از او گله میکند. لیلی از او میخواهد که به دل نگیرد و این به صلاح آنها بوده است.

بعد از سخنرانی هالیت به عنوان یکی از شرکای شرکت، نادر جلو آمده و او شروع به صحبت میکند. در آخر، نادر یک هدیه بزرگی را برای هالیت می آورد و به عنوان شریک خود به او تقدیم میکند. هالیت وقتی هدیه را باز میکند،با دیدن تابلوی نقاشی شده ییلدیز، همانی که در نمایشگاه بود، شوکه و عصبی میشود، اما مقابل جمعیت حفظ ظاهر میکند تا بعد با نادر برخورد کند. ییلدیز از دیدن تابلو هول می شود و استرس میگیرد. آنها به خانه می روند. هالیت به شدت از دست نادر عصبی است. ییلدیز ماجرای نمایشگاه را به هالیت میگوید. هالیت از اینکه ییلدیز این ماجرا را برای او تعریف نکرده بود بیشتر عصب می شود و به ییلدیز میگوید که او تغییر کرده است. ییلدیز نیز میگوید که مقصر رفتار خود هالیت است که همیشه سریع عصبی می شود. با این حال مثل همیشه هالیت قانع نشده و خودش را حق به جانب می داند.

روز بعد، هالیت تابلوی نقاشی شده را که پاره کرده است، برای نادر پس می فرستد.
در دفتر کایا، امیر و جانر در مورد ییلدیز صحبت میکنند. امیر به پیشنهاد جانر، تصمیم می‌گیرد که با ییلدیز که این روزها تحت فشار است، قرار بگذارد تا تنها نباشد.
ییلدیز به همراه امیر در کافه قرار میگذارد. کمی بعد، جانر با امیر تماس گرفته و از او میخواهد که هرچه سریع تر بیرون بیاید. وقتی امیر بیرون می رود، جانر او را به زور سوار تاکسی میکند و می برد تا در کافه نباشد. همان لحظه، ییلدیز که منتظر امیر است، نادر را مقابل خودش می بیند که سر میز او آمده. ییلدیز کلافه می شود و از او میخواهد برود. نادر میگوید که فقط قصد دارد با ییلدیز صحبت کند و قصد اذیت ندارد. گارسون کافه از آنها عکس میگیرد و برای شاهیکا ارسال میکند. شاهیکا به اتاق هالیت می رود و به او میگوید که چون به نادر و ییلدیز شک داشته، او را تحت تعقیب قرار داده است، و سپس عکس را به هالیت نشان میدهد. هالیت با عصبانیت بیرون آمده و به سمت کافه می رود. او با دیدن نادر و ییلدیز عصبانی شده و ییلدیز را به سمت ماشین می برد.
نادر به هالیت میگوید که ییلدیز تقصیری ندارد و او خودش آمده بود. هالیت با نادر دعوا کرده و می رود. او ییلدیز را به خانه فرستاده و خودش به شرکت برمیگردد.

در شرکت، اندر به عمد سراغ لیلی می رود و به او تهمت می زند که هنوز هم به کایا نظر دارد و مخل زندگی متاهلی او شده است . لیلی با عصبانیت از اتاق او بیرون می رود. او با گریه به اتاق هالیت رفته و میگوید که بخاطر اندر قصد استعفا دارد. هالیت وقتی ماجرا را میفهمد، به لیلی میگوید که کار او در شرکت ارتباطی به اندر ندارد. او از لیلی میخواهد همراهش برای نهار بیرون بیاید. اندر با خوشحالی این صحنه را به همراه شاهیکا از پنجره می بینند. او سپس از اتاق بیرون آمده و با ییلدیز تماس میگیرد و میگوید :«شاهیکا فکر می‌کنه من طرف اون هستم. میتونیم دست به کار شیم.

 

منبع : اینجا کلیک کنید

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *