خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت ۶ + زیرنویس و دوبله

ییلدیز ماجرای درخواست ایندر خانم و داشتن رابطه او با فردی دیگر را برای هالیت تعریف می کند.
هالیت به یکی از دوستان پلیسش می‌سپارد تا ایندر را تحت تعقیب داشته باشد. شب، هالیت، ایندر و پسرش را به بهانه شام از خانه بیرون برده و از همه می خواهد گوشی ها را در خانه بگذارند. دوستش به خانه آمده و گوشی را برداشته و روی آن برنامه ای نصب می کند تا تمام اطلاعات و تماسهای او برایش منتقل شود.
صبح روز بعد، ایندر با سینان در قایق تفریحی قرار گذاشته است. دوست هالیت آن دو را تعقیب کرده و با در آوردن اطلاعات شماره تماس سینان، آمار او را در می آورد.
او از ایندر و سینان در کنار هم عکس می گیرد.
در شرکت، علیهان از زینب می خواهد که برای خودش دستیاری استخدام کند. او از بین مراجعین، زنی را که تحصیلات پایینی دارد و خبره نیست را به خاطر مشکلات مالی و خانوادگی اش انتخاب می کند.
در جلسه ای که علیهان تشکیل می دهد، به خاطر کم کاری یکی از کارکنان با او دعوا میکند. کارمند مورد نظر از شدت استرس حالش بد شده و سکته می کند. آخر وقت هنگام رفتن، زینب به اتاق علیهان رفته و او را دلداری می دهد و می گوید: «تو مقصر نیستی. » علیهان به روی خودش نمی آورد و از اول هم خودش را مقصر نمی‌دانسته. زینب از او می خواهد خودش را سنگدل نشان ندهد چون می داند که درونش این چنین نیست.
صبح روز بعد وقتی علیهان دستیار زینب را می بیند از دست او عصبانی شده و با او بحث می کند. او از اینکه زینب از احساساتش برای استخدام استفاده کرده او را شماتت می کند و می گوید این کار باعث ضربه خوردن می شود. زینب با عصبانیت و بی اجازه از اتاق بیرون می رود و فکر می کند که دیگر اخراج شده است.

دوست هالیت به همراه دو نفر، شب دم در خانه سینان رفته و  وارد خانه او می شوند و دستهای او را می‌بندند.
ییلدیز با ایندر قرار می گذارد و به او می گوید که پیشنهادش را قبول کرده است و فردا به هتل می رود‌. او این هماهنگی را با هالیت انجام داده است.
صبح روز بعد، ایندر با وکیل و کاغذهای آماده شده برای گرفتن امضای بعد از مچگیری، دم هتل مورد نظر رفته و منتظر است. ییلدیز به هتل رسیده و بعد از او هالیت به هتل می آید. ییلدیز شماره اتاق را برای ایندر پیامک می کند. ایندر با خوشحالی به همراه وکیلش پیاده شده و به اتاق مد نظر می رود و در را باز می کند. اما وقتی داخل اتاق می رود از دیدن صحنه روبه روی خودش شوکه می شود…

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *