خلاصه داستان سریال حکایت ما قسمت ۷۵ + زیرنویس و دوبله

فیلیز وقتی این حرف را می شنود، حسابی به هم ریخته و دم خانه باریش می رود و با او سر اینکه دوست دختر دارد و با او خوابیده دعوا می کند. باریش به او می گوید: «به تو ربطی ندارد و تو خودت شوهر داری.» فیلیز لابلای گربه نمی‌تواند خودش را کنترل کند و به او می گوید که همچنان دوستش دارد و بخاطر او ازدواج کرد. باریش بی مقدمه او را می بوسد. فیلیز عصبانی شده و می گوید: «دیگر نمی‌خواهم تو را ببینم.» و می رود.
فکری به خانه شیما رفته و به او می گوید: «هرچه زودتر و همین امروز عقد کنیم». مژده با این ازدواج مخالف است و شیما در تلاش است که او را راضی کند. شیما به فکری می گوید تا زمانی که از شکران طلاق نگرفته نمی‌تواند ازدواج کند. فکری دنبال راه حل برای طلاق می گردد زیرا نمی خواهد اصلا شکران را ببیند. او به خانه رفته و به کیراز و فیکو قضیه را می گوید. کیراز با طلاق مخالفت کرده و منتظر بازگشت مادرش است اما فی کو قبول می کند و فکری از او می خواهد در کاغذ از مادرش بد بنویسد و امضا کند.
رحمت قضیه کار پیدا کردن خودش و رحمت را به فیلیز می گوید.
او مخالفت می‌کند و می‌گوید: «من خودم کار می کنم. شما فقط درستان را تمام کنید ». رحمت با او صحبت کرده و او را به بهانه فراموش کردن اسرا برای حکمت،راضی می کند.
وقتی فیلیز به سرکار در خشکشویی می رود، صاحبکار او می گوید که خشکشویی را فروخته است. صاحبکار جدید، عمر، وقتی می آید همچنان از فیلیز می خواهد که آنجا کار کند و با مرخصی های او مشکلی ندارد. او وقتی می فهمد که فیلیز سرپرست خانواده است، می گوید که خودش نیز همین شرایط را داشته و خواهر و برادرانش را بزرگ کرده و مثل هم هستند.
باریش دنبال کار می‌گردد و وقتی هولیا این را موضوع را می فهمد، از او می خواهد که به عنوان دستیارش کار کند. باریش قبول کرده و خوشحال می شود. او وقتی از هولیا بابت اینکه به فیلیز در مورد خوابیدنشان گفته می پرسد ، هولیا این قضیه را انکار کرده و می گوید که چنین حرفی نزده است.
شب در خشکشویی، عمر با ادعای اینکه قرار است به مراسمی پیش خواهرش برود، به خودش می رسد و دسته گلی می خرد. او دم در موقع بیرون رفتن، یکی از گلها را به فیلیز می دهد و می گوید از طرف برادر به خواهرش. باریش که بیرون ایستاده این صحنه را می‌بیند.
بعد از رفتن فیلیز، عمر دسته گل را داخل سطل اشغال انداخته و سوار ماشینی که راننده برایش در باز می کند شده و می رود.
باریش که گیج شده است ، با تعجب به این صحنه نگاه کرده و از قضیه  سر در نمی آورد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *