خلاصه داستان سریال ترکی شعله های آتش قسمت 25

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 25  را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال شعله های آتش قسمت 1

سریال شعله های آتش قسمت 25

جمره رو به دکترها می پرسد: «حالا به نظر شما سلامت عقلی من سرجاشه یا نه؟ » دکترها سکوت می کنند و از جمره می خواهند برود تا فردا نتیجه ها را بگیرد. او به محض خارج شدن از اتاق با چلبی منتظر روبرو می شود. چلبی نزدیکش می شود و می گوید: «جمره من نمیتونم بدون تو زندگی کنم. تنها راهم واسه زندگی کردن تو هستی. » جمره او را پس میزند و می رود.
پلیس ها بولنت را می گیرند و با خود می برند. بولنت نگاهی به تورمیس و چیچک می اندازد و هردوی آنها را نفرین و تهدید می کند. او بین راه با علی هم روبرو می شود و می فهمد که همه چیز زیر سر این سه نفر است.
علی وقتی می فهمد گناه او را گردن بولنت انداخته اند سراغ چیچک می رود و سرزنشش می کند اما چیچک توضیح می دهد: «چاره ی دیگه ای نداریم. بولنت باید تا روز دادگاه از این خونه دور بمون. ساکت بمون. التماست میکنم به خاطر اطلس چیزی نگو. »
رویا در حالی که گریه می کند و نگران عمر است همراه او به آمبولانس می رود و دستش را در دست می گیرد و می گوید: «بهت قول میدم هیچ وقت تنهات نذارم. توام باید به من قول بدی. »
جمره و اوزان هم خودشان را به بیمارستان می رسانند. ساعتی بعد از عمل، دکتر می گوید که حال عمر بهتر است. آنها بالای سر عمر می روند و عمر از دیدن رویا خوشحال می شود و می گوید: «تو خوابم تورو دیدم. » بعد هم به اوزان می گوید که حدس میزند این کار، کار چلبی باشد.
جمره به بیمارستان می رود تا ببیند نتایج آمده یا نه؟ زنی که بین گروه دکتران بود به جمره می گوید که باید تا فردا صبر کند و بعد لبخند میزند و می گوید که از نظر او، جمره از سلامت روانی برخوردار است. همین حرف حسابی جمره را امیدوار می کند.
اسکندر به هوش می آید اما کلیه اش را برداشته اند و درد زیادی دارد. او وقتی از مادرش می شنود که بولنت را به جرم چاقو زدن به او گرفته اند، جا میخورد و یاد آن شب و چهره ی علی می افتد و می گوید: «من همه چیزو خودم دیدم مامان! » و وقتی تورمیس هم بالای سرش می آید اسکندر می گوید که همه چیز زیر سر علی بوده. تورمیس از او می خواهد ارام باشد و به پلیسی هم که منتظر اظهارات او است می گوید که الان وقت مناسبی نیست و با نگرانی به چیچک زنگ می زند و این موضوع را به او می گوید. چیچک هم به رویا زنگ می زند و از او کمک می خواهد. وقتی رویا رو به عمر و اوزان می گوید که باید به دیدن اسکندر برود، عمر حالش گرفته می شود و بعد از رفتن رویا با عصبانیت از اوزان می خواهد تا از بیمارستان بروند.
رویا به اتاق اسکندر می رود و اسکندر وقتی سکوت او را می بیند، می فهمد که رویا همه چیز را میداند و با عصبانیت می گوید: «عشق به عدالتت چیشد پس؟ مگه من نامزدت نبودم؟! چرا بین منو علی فرق میذاری؟ » و با عصبانیت فریاد میزند و از رویا می خواهد بیرون برود و با نفرت می گوید: «حال تو و علی و دوست پسرت رو بدجوری میگیرم! »

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 25 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال شعله های آتش قسمت 26 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *