خلاصه داستان سریال ترکی شعله های آتش قسمت 39

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 39  را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال شعله های آتش قسمت 1

سریال شعله های آتش قسمت 39

چلبی خدمتکار خانه ی تورمیس را پیش خودش می آورد و به او می گوید: «هروقت ازت خواستم میری سراغ پلیس و دروغ های تورمیس رو یکی یکی برملا میکنی. » خدمتکار هم قبول می کند.
تورمیس با عصبانیت به در خانه ی بولنت می رود و به او می گوید: «من میدونم درد تو بچه ت نیست و پوله. پس انقدر ادای باباهای خوبو درنیار. بهم بگو چی میخوای. بیمارستان ها رو به اسمت میکنم. خوبه؟ » بولنت با طمع بیشتر می گوید: «نه! من همه چیزو میخوام. » تورمیس می گوید: «اگه سهم شیمال رو بگیری یکی دو ماهه تمومش میکنی. سهم اطلسم بگیری نهایتش یک سال دووم بیاری. پس چرا انقدر اصرار داری؟» بولنت می گوید: «من همه چیزو میخوام! پولای نقد و حساب های بانکی و سرمایه گذاری ها. همشو! » تورمیس کمی فکر می کند و می گوید: «ولی بهت اعتماد ندارم. میترسم از زندگیمون بیرون نری. » بولنت برای این که او را راضی کند، تورمیس را به هتل می برد تا اطلس را تحویل بگیرد اما وقتی در را باز می کنند خبری از اطلس نیست. تورمیس تمام اتاق را زیر و رو می کند و با وحشت زیاد اسم اطلس را زیرلب می آورد.
چیچک به ملاقات علی می رود. علی از او رو برمی گرداند و می گوید: «دیگه نمیشناسمت چیچک. نمیدونم چه کارایی میکنی.» چیچک می گوید: «علی ترسیدم بکشتت. » علی می گوید: «اینجا بودنم خیلی برام سخته. از این که اون عوضی قسر در میره خیلی زورم میاد. » چیچک به او قول می دهد که از زندان بیرون بیاید و در مورد نقشه ی تورمیس به علی هم می گوید.
رویا به ملاقات سلیم در زندان می رود تا با او صحبت کند. سلیم در مورد این که در حین تعمیرات مدام کامیون هایی وارد و خارج می شدند می گوید.
اوزان متوجه می شود که مکان مراسم خیریه قرار بوده جزو آثار ملی حفظ شده نامگذاری بشود اما چندین بار این قضیه را عقب می انداختند تا این که در نهایت آتش سوزی اتفاق افتاد. او این قضیه را که مشخصا اتفاقی نیست با عمر در میان می گذارد. آنها به خاطر این که پای کنعان در این قضیه گیر است چیزی به رویا نمی گویند و حتی عمر از رویا می خواهد همراهی اش نکند اما رویا با لجبازی قبول نمی کند.
جمره قصد دارد تا در ساعت های بیکاری اش هم کار دومی داشته باشد. او دوست دارد کاری مربوط به رشته اش معماری پیدا کند اما نمی تواند. صاحب کارش جمره را می نشاند تا پیاز خرد کند و می گوید: «من از وقتی یادم میاد مامانم منو نشوند تو آشپزخونه تا آشپزی یاد بگیرم. ببین تو چقدر سریع یاد میگیری اما من دیگه شانسی ندارم چیزایی که تو بلدیو یاد بگیرم… تو زن قوی ای هستی، یه در برات بسته شه در دیگه رو خودت باز میکنی. » جمره از حرف های او لبخند میزند.
وقتی جمره در مغازه های دکوری سنگ هایی را می بیند که رویشان نقاشی کشیده شده، تصمیم می گیرد در اوقات فراغتش او هم این کار را بکند تا از ان کسب درآمد داشته باشد.
وقتی عمر و رویا خودشان را به شرکت طرف قرارداد می رسانند خبری از شرکت نیست. عمر می گوید: «همین که کارشون باهاش تموم شد اینجارم جمع کردن! »
کمیسر کورکوت وقتی می فهمد دختر تورمیس هم موقع اتش سوزی بوده تصمیم می گیرد از او هم بازجویی کند تا به حقیقت پی ببرد.
چیچک نگران اطلس است که در خانه به صدا درمی آید و وقتی در را باز می کند با اطلس روبرو می شود. اسکندر اطلس را از ان هتل نجات داده و پیش چیچک اورده است. وقتی چیچک این خبر را به تورمیس می دهد. تورمیس خیلی خوشحال می شود. اسکندر اطلس را به حمام می برد و وقتی چیچک برای خشک کردن اطلس می آید، اسکندر خیره به زخم او می ماند. چیچک رو به او می کند و با نفرت می گوید: «داری به اثر هنریت نگاه میکنی؟ دست بزن ببین چجوریه؟ چندشت میشه نه؟ » اسکندر با ناراحتی و عذاب چشمانش را از او می دزدد.
عمر رویا را به جایی برای خوردن عصرانه می برد. عمر در مورد افسانه ای که در پاتوق نزدیک این رستوران وجود دارد با رویا حرف میزند و می گوید: «یه زنی اینجا بوده که همیشه به شاعرای مست جمع می گفته که یه سوزن تو بدنشه که قراره اونو بکشه. یکی از شاعرا یه بطری شراب دستش میده و میگه اگه تا یه سال دیگه زنده موندی با هم این شرابو میخوریم. اینجوری هرسال میگذشته و یه بطری باز میکردن و روز نمردن واسه خودشون ساختن. » رویا می گوید که داستان قشنگی است و عمر همانجا یک بطری مشروب می خرد و آن را به رویا می دهد تا یک سال بعد آن را نگه دارد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 39 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال شعله های آتش قسمت 40 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *