خلاصه داستان سریال ترکی ضربان قلب قسمت 1
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ضربان قلب قسمت 1 را برایتان آماده کرده ایم.
امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
شب امبولانسی آژیر کنان جلوی بیمارستان میرسد.دختری پشت پرده درحالیکه لباسش را عوض کرده و روپوش میپوشد،باخود میگوید که اگر دو نفر سرنوشت شان با هم نوشته شده باشد، حتما یکروزی همدیگر را ملاقات میکنند.
مصدومین را بسرعت وارد بیمارستان میکنند و میگویند در کافه ای دعوا شده و دنبال دکتر میگردند.
صاحب کافی شاپ هم که سرش زخمی شده با چند نفر همراهانش آنجا امده و شروع به سروصدا کرده و با پرخاشگری با کارکنان انجا برخورد میکنند و یکی از انها یقه دستیار دکتر را میگیرد و او میگوید من دکتر نیستم در اینموقع خانم دکتری جلو آمده و میگوید: من دکتر هستم چه مشکلی هست؟
آن مرد میگوید: ما دکتر زن نمی خواهیم. خانم دکتر میگوید: فعلا من تنها دکتر اینجا هستم. زخم بیمارتان عمیق هست و یکربع بیشتر وقت ندارید که دکتر مرد بخواهید.
یکی از آنها به خانم دکتر توهین میکند و خانم دکتر به تنهایی شروع به دفاع و زد و خورد با آنها میکند و با اینکه آنها چند مرد قوی هستند، اما آنها را با حرکات کاراته و ماهرانه کتک میزند و آنها مجبور میشوند معالجه او را بپذیرند. یکنفر از دستیار دکتر میپرسد: اسم این خانم دکتر چیه؟ دستیار میگوید: این دکتر جدیدمون هست و اسمش.
در این موقع داستان به گذشته برمیگردد.
بلند گو اسم ایلول اردم را در محیط تحصیل صدا میزند که مدیر او را احضار کرده است.
ایلول به دفتر مدیر میرود و آنجا مدیر او را توبیخ میکند که رفتار و کارهای تو اعصاب همه را خراب کرده وتو آدم بشو نیستی و بخاطر مادرت تو را تحمل میکنیم.
ایلول میگوید: آن زن مادر من نیست…و پس از بحثی با او،مدیر عصبی شده و میخواهد به او سیلی بزند که ایلول دستش را میگیرد و بعد از جوابگویی از اتاق میرود.
در راهرو نامادری اش او را سرزنش میکند که : همش باید دنبال کارهای تو باشم و تو نمیدونی چه بلاهایی ممکنه بسرت بیاد.
ایلول در پاسخ میگوید : اگر من هم حرف بزنم معلوم نیست سر تو چه بلایی بیاد. و با کنایه به موهای او و آرایشگاه اقا اوکتای اشاره میکند و مادرش ساکت میشود.
ایلول از آنجا بیرون میآید و در خیابان پدرش را میبیند که او را صدا میکند. ایلول میگوید: در خانه حرف میزنیم.
اما پدرش میگوید: تو دیگه خانه ای نداری و باید از اینجا بری و ما از کارای تو خسته شدیم. و اونو سوار کامیونش میکند.و چون از او عصبانی هست در راه هم به بهانه ای کنار میکشد و او را کتک میزند.
ایلول میگوید: تو با همین کارهات باعث مرگ مادرم شدی .
شب دم در خانه ای می رسند و پدرش ایلول را پیاده کرده و مقداری پول به او میدهد و میگوید : من دیگه پدرت نیستم. و برمیگردد. ایلول ناراحت میشود و میگوید: منم هیچوقت دنبال تو نخواهم آمد. و شروع به گریه میکند.
در این موقع مادربزرگش از خانه بیرون میآید و میبیند که پسرش بدون دیدن مادرش رفته و از او ناراحت و گله مند میشود، و ایلول را به خانه اش میبرد.
موقع شام مادر بزرگ میگوید که اینجا جای کوچکی هست و باید مراقب رفتارت باشی و درس بخوانی.ایلول میگوید: اگر نخوام درس بخونم چی میشه؟ تو هم بیرونم میکنی؟
او جواب میدهد: نه، اما بخاطر خودت باید بزور هم شده درس بخونی.شاید معلم خوبی پیدا بشه که تو رو راهنمایی کنه.
استاد علی با دوچرخه اش به مدرسه میرود و با شاگردانش احوالپرسی میکند. و سر کلاس راجع به دو عضو مهم بدن یعنی مغز و قلب صحبت میکند.
مادر بزرگ سعی میکند ایلول را به مدرسه بفرستد و پول میدهد تا او لباس فرم بخرد.
ایلول آنروز لباس فرم نمی خرد و به مدرسه هم نمی رود.
دختری به اسم بهار در مدرسه از استاد علی خوشش می آید و او را دوست دارد.
پدر بهار یک دکتر جراح است و دوستانش به او میگویند که استاد علی هم زمانی پزشکی میخوانده اما آنرا رها کرده و اینجا معلم شده است.
ایلول در خیابان از یک مغازه ای سی دی میدزدد و صاحب مغازه متوجه شده و او را دنبال کرده و میخواهد کیفش را بگیرد.
ایلول مقاومت کرده و دزدی را انکار میکند. در این موقع استاد علی آنها را دیده و دخالت میکند و به مرد میگوید او حتما اینکار را نکرده که قبول نمی کند .
مرد ایلول را رها میکند اما استاد علی که به او شک کرده، او را دنبال میکند و میفهمد که سی دی را برداشته. او به ایلول میگوید: یا باید آن سی دی را برگردانی یا به کلانتری میریم.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ضربان قلب قسمت 1 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ضربان قلب قسمت 2 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم