خلاصه داستان سریال ترکی ضربان قلب قسمت 2
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ضربان قلب قسمت 2 را برایتان آماده کرده ایم.
امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
ایلول به مدرسه می رود تا آقای مدیر او را سر کلاس ببرد و مدیر او را پیش استاد علی میبرد.
استاد علی میگوید من این دانش آموز را نمی خواهم و کلاسهام پر هستن. مدیر با او صحبت میکند و او را راضی میکند و میگوید اون دختر با انظباطی نیست اما، سپس مدارکش را بهش نشان میدهد و میگوید خیلی باهوشه و آی کیو ۱۴۶ داره و نباید اونو در جامعه رها کنیم.
در کلاس اسما ایلول را میبیند و خوشحال شده و با هم دوست میشوند .
در کلاس استاد علی آن سه دختری را که به گفته مدیر به کلوپ رفته بودند را میخواهد تنبیه کند و میگوید باید ازمایشگاه و پنجره ها را تمیز کنید.
آنها میگویند دیشب ایلول هم آنجا بوده و او هم باید توبیخ بشود.
چون آنجا با همدیگر کتک کاری کرده بودند و بعد از آمدن پلیس، ایلول با آن پسر، محمد با موتورش فرار کرده و به خانه برگشته بود.
ایلول زیر بار نمیرود و میگوید من دیشب دانش آموز مدرسه نبودم و نمی تونید منو تنبیه کنید.
علی فکر میکند میخواهد عمدا او را عصبانی کند و اول میخواهد با خشونت رفتار کند، اما بعد به او میگوید تو نمی تونی منو مجبور کنی که کاری را که ازش خوشم نمیاد انجامش بدم. و من دلم برای مادر بزرگت میسوزه… ایلول از مادربزرگش دفاع میکند و علی میگوید حداقل همین یک خصوصیت مثبت را داری که از خانواده ات دفاع کنی.
اسما میخواهد بیشتر با ایلول صمیمی بشود و لباس فرم اضافی خودش را به او میدهد.
مادربزرگ که سابقه دل درد دارد پیش دکتر میرود که همان پدر بهار است و او برایش ازمایش مینویسد تا مشکلش معلوم بشود.
ایلول در اتوبوس نشسته و برمیگردد که یک مادر حامله و پسرش را میبیند.
بعد از پیاده شدن ناگهان مادر داد میزند و به زمین میافته و بیهوش میشود.
علی هم در آن خیابان است و زود آنجا میرود که کمکش کند. ایلول به آمبولانس زنگ میزند .
خانم باردار خونریزی کرده وحالش بد است.پسرش گریه میکند.علی با پدرش حرف میزنه که تا رسیدن آمبولانس خودش اقدام به کمک کند اما پدرش او را منع میکند.
آمبولانس میرسد و علی هم همراه آنها میرود و در ماشین اقدامات اولیه نجات را انجام میدهد و باعث نجات زن میشود.
ایلول کنار ساحل خانه ایستاده و فکر میکند . علی انجا میآید و میگوید آن زن حالش خوبه و صاحب یک دختر شده و اسم تو را پرسیده و اسم تو را روی دخترش گذاشته است.
ایلول میگوید ولی تو اونو نجات دادی من کاری نکردم و مواظب پسرش بودم… بعد از او میپرسد که شما که دکتر هستی چرا معلمی میکنی…علی جوابی نمیدهد و از آنجا میرود.
ایلول پیش مادربزرگ میرود و کنارش میخوابد.
روز بعد دم درخانه علی میرود که همسایه آنهاست و میگوید میخوام باهاتون صحبت کنم . و وارد خانه اش میشود و میبیند خانه شلوغ و پر از انواع کتابهای زیادی است که روی زمین گذاشته.
ایلول میگوید چرا معلم شدین؟
علی میگوید خودم پزشکی رو رها کردم.
ایلول میگوید میخوام مادر بزرگ ام را خوشحال کنم و بزرگترین تصمیم زندگیمو بگیرم و نمی دونم از کجا شروع کنم.
علی میگوید باید خوب درس بخونی و تلاش کنی و فارغ التحصیل بشی… ایلول ازش تشکر میکند.
اسما به ایلول زنگ میزند و ایلول میپرسد باهوش ترین دختر کلاس چه کسی است.
اسما نیز بهار رو معرفی میکند و با بهار قراری میگذارند و آنجا از بهار میخواهند که به ایلول در یاد گرفتن درسها و تمرین ها کمک کند…
بهار میگوید چرا به کلاس نمیری؟ ایلول میگوید پول ندارم و میخوام خودمو به استاد علی ثابت کنم.
در این موقع چند پسر که محمد هم جزو آنهاست پیش انها مینشینند و با شوخی و خنده بنوعی مزاحم آنها میشوند.
که باز هم ایلول شروع به دفاع کردن میکند و بعد از دست پسرها فرار میکنند و آنها دنبالشان میکنند.
محمد آنها را میبیند ولی به دوستانش چیزی نمی گوید.بهار هم تصمیم میگیرد که به ایلول در درسها کمک کند.
بهار پیش استاد علی میرود و میگوید بخاطر شما میخوام به ایلول کمک کنم چون از شما خوشم میاد، و به او ابراز علاقه میکند و میگوید شما خودتان در کلاس گفتید که نشان دادن احساسات بهتر از ابراز نکردن آن است…منم احساسم را میگم. علی به سردی جواب میدهد و بهار از آنجا میرود.
دکتر به مادر بزرگ میگوید : شما سرطان معده دارید و بهتره که زودتر عمل بشید…گرچه کمی دیره اما شاید بهتر بشید.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ضربان قلب قسمت 2 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ضربان قلب قسمت 3 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم