خلاصه داستان سریال ترکی عشق تجملاتی قسمت ۲۵ + زیرنویس و دوبله

رضا و عایشه دم پنجره می روند و به کرم نگاه می کنند که فریاد میزند و می گوید عایشه دوستت دارم. من را ببخش. عایشه ته دلش خوشحال می شود و می خندد. او به رضا می گوید بگذار کرم داخل بیاید تا با هم صحبت کنیم. کرم به اتاق عایشه می آید. عایشه به او می گوید من برای عشق تو جوابی ندارم و لطفاً ناراحت نشو. کرم خنده اش می گیرد و م یگوید چرا باور کردی؟ اینها همه ادامه بازی بود و به این خاطر این کار را کردم که محسن ناراحت نشود. من نتوانستم به او بگویم که قصد جدایی داریم فقط گفتم دعوا کرده ایم و او خیلی ناراحت شد. بیا دل او را نشکنیم و هر دو به خواسته خود از این ازدواج برسیم. عایشه حرصش می گیرد و اطمینان دارد که کرم عاشق او شده است برای همین تصمیم می گیرد مدام به او نزدیک شود تا به کرم ثابت کند او دوستش دارد. او به کرم می گوید من به رضا گفتم که قصد جدایی داریم. کرم می گوید با رضا صحبت می کنم و او را قانع می کنم. رضا می گوید دیگر تکرار نشود و آنها را با هم راهی می کند.

رفعت رقیب محسن به او زنگ می زند و میگوید شرکت ما از شما جلو زده است. محسن عصبی می شود و می‌گوید این امکان ندارد. تصمیم می گیرد هرطور شده کاری کند تا از شرکت رقیب جلو بزنند. او روز بعد جلسه ای تشکیل می دهد تا نظر همکاران را بپرسد. جیدا می گوید علت پیشرفت آنها تبلیغاتشان بوده است و بهتر است ما هم از همین طریق با تبلیغ روی کرم فروشمان را بالا ببریم. آتیلا پیشنهاد می دهد که در کنار کرم عایشه نیز باشد چون این زوج در حال حاضر در چشم مردم هستند. جیدا قصد داشت کسی دیگر را بیاورد برای همین حرص می خورد اما محسن با عایشه موافقت می کند.

پدر صبری برای عید قربان گوسفند خریده است و با صبری آن را در کوچه راه می برند. او به صبری می گوید گوسفند را با خودت بگردان و بعد به خانه ببر. صبری سر راه حواسش پرت روزنامه ای می شود که عکس عایشه روی آن است و گوسفند را گم می کند.

ملاحت و نظمیه در خانه در حال تدارک غذای عید هستند. رضا به آنها می گوید امسال دستش تنگ بوده و نمی‌تواند گوسفند برای قربانی بخرد. سربازی اورکات تمام شده و به خانه برمی‌گردد. او با خودش گوسفندی به همراه آورده. ملاحت و نظمیه خوشحال می شوند. اورکات می گوید او را از پدر دوست سربازش با تخفیف خریده است.

صبری وقتی گوسفند را گم می کند تمام محله را می گردد اما کسی آن را ندیده. او از ترس پدرش در طویله را  شکسته و وانمود می‌کند گوسفند را دزدیده‌اند.

ولکان و جیدا و غنچه تیمی تشکیل داده اند تا از عایشه و کرم عکس بگیرند. عایشه در عکسها به کرم نزدیک می شود و عاشقانه برخورد می کند اما کرم سرد است و در عکسها خوب نمی افتد. جیدا میگوید بخاطر عایشه است و بهتر است مدل را عوض کنیم. ولکان می گوید مشکل از کرم است. آنها بدون اطلاع به محسن به یک مدل خبر می‌دهند بیاید. غنچه خبرچینی کرده و قضیه را به عایشه می گوید.  عایشه وقتی می فهمد به محسن می گوید و محسن جلوی آنها را گرفته و میگوید مشکل از کرم است که در عکسها خوب همراهی نمی‌کند و عایشه برای عکاسی خوب است و باید ادامه بدهند.

غنچه به اتاق صمد می رود و کادویی به او می دهد و می گوید با اولین حقوقی که از کارش در شرکت گرفته برای تو هدیه خریده است. در جعبه یک تسبیح است با یادداشتی که غنچه در آن گذاشته است.

پروژه عکاسی کل روز ادامه دارد و ولکان در هر صحنه ای از زندگی کرم و عایشه از آنها عکس می گیرد و در اینستاگرام می گذارد.

هولیا وقتی عکاسی آنها را از پنجره می بیند حسادت می کند و به صمد می گوید من دیگر به عنوان عروس ییعتر ها مطرح نیستم . او تسبیح را دست صمد می بیند و وقتی می‌پرسد صمد می گوید یک اوستا سر کار آن را به او داده است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *