خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت پنجم + زیرنویس و دوبله

جنک در اولین روز کاری خود به شرکت رفته است. عظمی دستیار مادر بزرگش که پدر تاریک است به او می گوید مادر بزرگ جلسه دارد و او باید صبر کند تا جلسه تمام شود. جلسه ای در کار نیست اما مادر بزرگ برای اینکه جنک را منتظر نگه دارد تا صبر او را بسنجد گفته است که عظمی چنین چیزی بگوید.

روز اول کاری جانسو به عنوان معلم نیز هست. او در مدرسه ای که آردا برادر جنک درس می خواند معلم شده است. جانسو با ذوق به مدرسه رفته ولی وقتی آردا را میبیند. او و دوستش جانسو را غیر مستقیم تحقیر می کنند و او ناراحت می شود.

سومرو به خانه مسعود می رود اما چیزی از بدهی نمی‌گوید و برعکس با رفتاری خیلی دوستانه‌ با زن مسعود برخورد کرده و از  بابت تهمتی که بخاطر بدهی زده عذرخواهی می کند.

آزرا به چند شرکت و رستوران برای کار سر زده و رزومه خود را داده است. او در آخر به شرکت مادربزرگ جنک می رود و میخواهد رزومه خود را برای آشپزی بدهد که جنک را آنجا میبیند. جنک به او میگوید مدارک را بدهد تا او به دوستش که مثلاً در آنجا کار میکند بدهد و کار او زودتر راه بیفتد. جنک به آزرا نمی‌گوید که آن شرکت متعلق به آنهاست. آزرا موقع رفتن در آنجا دوباره تاریک را میبیند. تاریک از او دعوت میکند تا به رستورانشان برود اما آزرا قبول نمیکند و با مرت می رود.

به ظاهر جلسه مادربزرگ تمام می‌شود . عظمی به دستور مادربزرگ جنک را سر کارش می برد. او جنک را به آشپزخانه میبرد و می‌گوید در اینجا مشغول به کار خواهی شد. جنک شوکه می شود اما چیزی نمی‌گوید.

زن مسعود به خانه مادر جنک می رود و از حرفهایش معلوم است که او هم دوست دارد دخترش را عروس خانواده جنک بکند. مادر جنک به او با غرور می گوید که امروز روز اول کاری جنک است و برایش دسته گل فرستاده.

جنک وقتی دسته گل را می گیرد عمدا عکسی از خودش و آشپزهای آشپزخانه می گیرد و در اینستاگرام میگذارد. مادرش عکس را می بیند و وقتی متوجه کار جنک می شود و جا می خورد. شب وقتی مادربزرگ به خانه می آید مادر جنک موضوع را به رویش می آورد. مادربزرگ می گوید جنک باید از مراحل پایین شروع کند تا به سمت بالا برسد. جنک سر می رسد و با حرص به مادربزرگش می گوید من این بازی که تو شروع کرده ای ادامه می دهم اما فکر نکن آن را قبول کرده ام.

بعد از شام خواهر جنک یواشکی بیرون می رود تا دوست پسرش را ببیند. دوست پسرش به او می گوید کار کند و پولش را به او بدهد تا وضعش خوب شود و بتواند برای ازدواج و آشنایی جلو بیاید.

نظمی شوهر گونول وقتی به خانه می آید و میفهمد آزرا و برادرش میخواهند آنجا بمانند شاکی می شود و به گونول می گوید ما نمی‌توانیم هزینه آنها را بدهیم مگر اینکه آزرا سر کار برود. آزرا صحبتهای او را می شنود و وارد آشپزخانه می شود و می گوید دنبال کار است و کار کردن را قبول می کند. شوهر گونول کمر درد را بهانه می کند و می گوید آزرا به جای من شب بیرون برود و پلو بفروشد. گونول مخالفت می‌کند اما آزرا قبول می کند.

جنک شب با جانسو بیرون رفته است و در مورد اتفاقات روزمره صحبت می کنند. جانسو به جنک می گوید که در کنار او آرامش دارد و به او حس خوبی دارد اما جنک حرف هایش را نادیده می گیرد.

شب آزرا بیرون رفته تا برنج بفروشد. نظمی مرت را برای خریدن چیپس به بقالی می‌فرستد اما او گم می شود. گونول همه جا دنبالش می گردد ولی او را پیدا نمی‌کند.

تاریک هم پیش جنک می آید و هر سه با جانسو گوشه ای سر میز در خیابان می نشینند. کمی بعد دو پسر مزاحم آزرا که همانجا در حال فروختن برنج هست می شوند جنک با دیدن این صحنه به سرعت می رود و پسرها را کتک می‌زند و ارابه نظمی را می شکند. پلیس جنک را می برد و آزرا به شدت عصبانی است. تاریک پیش او می آید و آزرا می فهمد که او دوست جنک است.

گونول از راه می رسد و به آزرا خبر گم شدن مرت را می دهد. آنها به همراه تاریک دنبال مرت می گردند. مرت داخل مغازه ای شده و صاحب آنجا می فهمد که او گم شده است. مرت گوشی را گرفته و شماره سومرو را می گیرد . سومرو می آید و مرت را با خودش می برد. او از اینکه مرت به او زنگ زده عصبانی است و هرچه به آزرا زنگ میزند گوشی او که در درگیری شکسته خاموش است  . در راه مرت عصبی می شوده و حواس سومرو پرت می شود و آنها تصادف می کنند…

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *