خلاصه داستان سریال ترکی عشق تجملاتی قسمت ۲۰ + زیرنویس و دوبله
مادر صبری با نگرانی به خانه مادر عایشه می آید تا سراغ صبری را بگیرد. مادر عایشه و نظمیه در حال چیدن لوازم آرایشی هستند که برای فروش گذاشته اند. مادر صبری به خاطر کم شدن پسرش شروع به گریه می کند اما نظمیه و مادر عایشه به بهانه اینکه حال او را خوب کنند مینشانندش و او را آرایش میکنند و لوازم آرایشی به او می فروشند.
اوهور پیش کرم نشسته و در مورد کار صحبت می کنند. او از اروپا آمده و دوباره به زودی برمی گردد. باز هم صحبت از دختری می کند که در شرکت دیده و او را می خواهد. کرم می گوید مگر می شود دختر خوشگلی در شرکت باشد و من او را ندیده باشم و از دست من در رفته باشد؟ کرم برای کاری بلند می شود و همان لحظه عایشه می آید. اوهور دوباره به عایشه گیر می دهد و عایشه باز هم او را ضایع می کند و می رود.
صبری روی نیمکت پارک دراز کشیده و با خودش حرف می زند و می گوید پدر و مادر من درک ندارند و من دیگر به خانه نمی روم و با گدایی زندگی می کنم. دو کارتن خواب معتاد سراغش می روند و او را بلند کرده و کتک میزنند. رضا از راه می رسد و جلوی آنها را گرفته و صبری را با خودش می برد.
وقتی کرم به ولکان و عایشه می گوید که جیدا استعفا داده و من قبول نکردم، عایشه عصبانی و ناراحت می شود و می رود.
ولکان به کرم می گوید که معلوم است عایشه او را دوست دارد و حسادت می کند و علاوه بر این متوجه شده که زاجی که برای کاهش میل جنسی خورده بود در قهوه کرم بوده و حتما آن را عایشه ریخته تا کرم به سمت کسی نرود. کرم با کمتر هم چیدن اتفاقات اخیر این تئوری را باور می کند.
عایشه پیش کرم می رود و از او پول قرض می خواهد تا حلقه جدید بخرد. کرم می گوید چرا آنقدر به حلقه گیر داده ای؟ عایشه می گوید وقتی حلقه دارم راحت ترم و کسی مزاحمم نمی شود. کرم او را مسخره می کند و میگوید انگار تمام پسران منتظر تو هستند.
شب رضا با صبری به خانه می رود. نظمیه و مادر عایشه خیلی تعجب می کنند. رضا می گوید صبری به خانه نمی رود و دلم نیامد بیرون بماند. آنها با هم شام می خورند و صبری شب را آنجا میماند اما رفتارهای بچگانه و اذیت کننده ای دارد.
صبری به پیشنهاد ولکان برای آشتی کردن با هولیا برای او کیف گران قیمت خاص می خرد. هولیا کیف را می گیرد و خوشحال می شود اما باز هم آشتی نمی کند و میگوید این وظیفه تو بود.
شب در اتاق کرم با عایشه صحبت می کند و می گوید که فهمیده ام من را دوست داری برای همین در قهوه ام دارو ریختی و حلقه برایت مهم است. عایشه عصبانی می شود و میخوابد.
صبح روز بعد عایشه لباس کوتاه و خوشگلی پوشیده و همچنان در اتاق دنبال حلقه می گردد. کرم از سر و صدا با عصبانیت بیدار می شود اما وقتی عایشه را زیبا می بیند تعجب می کند و ساکت می شود. در محل کار همه از خوشگل شدن عایشه تعریف میکنند.
کرم و اوهور در شرکت در حال حرف زدن هستند که عایشه رد می شود. اوهور به کرم می گوید این همان دختری است که می گفتم. کرم شوکه و عصبانی می شود و میگوید او زن من است. اوهور می گوید من که نمی دانستم و او حلقه هم نداشت و معذرت خواهی می کند و ولکان سریع او را از جلوی کرم می برد. کرم عایشه را سرزنش می کند و میگوید چرا با پسرها لاس می زنی؟ او به همراه عایشه به دفتر می رود و دنبال حلقه می گردد. عایشه از این رفتار کرم تعجب می کند.
نظمیه و مادر عایشه در خانه شوی لوازم آرایشی راه انداختهاند و همسایه ها را دعوت کرده اند. آنها به قدری مشغول آرایش و صحبت می شوند که نظمیه غذای روی گاز را فراموش می کند و ناگهان قابلمه سوت زن منفجر می شود و صدای مهیبی در محله می پیچد…