خلاصه داستان سریال بوی باران قسمت ۵۲ + زیرنویس و دوبله

مرجان که خودش وضعیت مشخصی ندارد، کیفی را پر دلار می کند و آن را به فرشته می دهد و از او می خواهد که با سهمش فرار کند. اما فرشته می خواهد پیش مرجان بماند و با او کار کند، حتی اگر خطرناک باشد. او می گوید: «من پیش تو فهمیدم که انتقام چه لذتی داره و احساس قدرت کردم. تهش قراره بمیرم دیگه. تا تهش باهاتم. »

پیمان به خانه برمی گردد و با شوخی و خنده اینطور نشان می دهد که حالش کاملا خوب است و خانواده اش را از نگرانی درمی آورد.

سیاوش به کمک سیمین به هر دری می زند تا کارخانه را راه بیندازد. او موفق می شود برای مواد اولیه پول جور کند اما کارگرها راضی نیستند سر کار بیایند. سیاوش که از این بابت خیلی ناراحت و نگران است با یکی از بچه های کارگاهی که از آن حمایت می کرده، درباره ی مشکلش صحبت می کند. آن مرد هم برای کمک کردن به او، پیشنهاد می دهد که از بچه های فنی کارگاه به جای کارگران استفاده کنند. سیاوش از این پیشنهاد خوشحال می شود.

عموی مرجان به خانه ی او می رود و در آن جا با فرشته هم آشنا می شود. آن ها در مورد ادامه دادن فعالیت مهندس نقشه می کشند و مرجان وانمود می کند که از خیانت دیگران به پدرش خیلی ناراحت است. دکتر قصد دارد به روش خودش با تمام آشپزخانه هایی که برای مهندس کار می کردند معامله کند. فرشته که حرف های آن ها را شنیده، پیشنهاد می دهد که این کار خطرناک را خودش انجام دهد. چون با توجه به شرایطی که دارد راحت نمی توانند رد او را بزنند. دکتر به مرجان و فرشته اعتماد می کند و لیست تمام آشپزخانه ها را به آنها می دهد.

در اولین قدم، فرشته به یک مزون لباس می رود و در آنجا به مردی که اسمش بهادری است و قبلا با مهندس کار می کرده، می گوید که او دوباره باید برای مهندس کار کند. بهادری که می داند مهندس در زندان است و حکم اعدام دارد، قبول نمی کند. فرشته هم بعد از بیرون رفتن از مزون، آشپزخانه ی آنها را لو می دهد و ماموران همه را دستگیر می کنند. فرشته به شاگرد بهادری که گیر ماموران نیفتاده می گوید: «پیغام منو به همه ی آشپزخونه ها برسون. بگو باید فقط واسه مهندس جنس تولید بکنن. وگرنه همین بلا سرشون میاد. »

عموی سهیل قصد دارد برای خرید کارخانه ی زباله که دستور مهندس است، از ترانه استفاده کند. او با ترانه در پارکی قرار می گذارد و به او می گوید: «ما یه سری زیرمجموعه ی خیریه داریم که هرکدوم رو سپردیم به یه آدم امین. دلم می خواست به خاطر سهیل یه بخشی از کار رو بسپرم به شما. یه کارخونه هست که می خوایم بخریمش. » ترانه ابتدا قبول نمی کند اما دکتر آنقدر درباره ی مردم کارگر و کار خیر و انسان دوستی صحبت می کند که ترانه راضی می شود.

در قدم بعدی فرشته به آشپزخانه ی دیگری که به ظاهر کارگاه خیاطی است می رود و با یادآوری کردن اتفاقی که برای آشپزخانه ی قبلی افتاد، سعی می کند که رئیس آنجا را به همکاری دوباره با مهندس راضی کند. او می گوید: «به همه بگو تولیدشون رو دو برابر کنن. »

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *