خلاصه داستان سریال ترکی عطر عشق قسمت ۳۸ + زیرنویس و دوبله

درم به دنبال جان می گردد و جان صنم را در ساحل غافلگیر می کند. صنم وانمود می کند که پایش پیچ خورده و آقای جان در حال کمک کردن به اوست. درم با نگرانی به آقای جان می گوید: «حافظه ی دوربین فیلم برداری خراب بوده است. و تمام فیلم هایی که گرفته ایم به باد فنا رفته است. مشتری ها این فیلم را برای فردا می خواهند. چون تیزر تبلیغشان باید پخش شود. » و چشم به جان می دوزد. هرسه با عجله به کمپ فیلم برداری برمی گردند. جان به مشتری ها اطمینان می دهد که نگران نباشند فردا فیلم آماده است. مظفر متوجه لباس خیس صنم می شود و می گوید: «لباس آقای جان هم خیس است. چه اتفاقی بین این دو افتاده است؟ » صنم مجبور می شود که به همه بگوید که در دریا دنبال لاک پشت بوده است که ناگهان پایش پیچ می خورد و آقای جان نجاتش می دهد. ولی در تنهایی وقتی می خواهد لباسش را عوض کند با خوشحالی به آیهان می گوید: «آقای جان از من خوشش آمده! و من می خواهم یک روز را با او بگذرانم. می خواهم رویاهایم را تجربه کنم. » عثمان نگران او می شود ولی صنم از آنها می خواهد دخالت نکنند.

جان به همه ی عواملی که دوباره به کمپ برگشته اند می گوید: «چون فردا صبح زود باید کار را شروع کنیم پس همگی امشب را اینجا می مانیم. » درم با ناراحتی می پرسد: «این همه آدم کجا می خوابند؟ » جان هم جی جی را مامور می کند تا چندتا چادر بزرگ تهیه کنند. و به درم هم می گوید: «تو هم امشب می مانی. شاید شب خاطره انگیزی برایت شد. » درم مات و مبهوت او را نگاه می کند.

صنم مشغول صحبت کردن با یک از کارکنان است و از او خواهش می کند که به کمپ برگردد. جان که او را تنها می بیند با خوشه ی انگوری در دست به طرف او می رود. به او انگور تعارف می کند و از لباسش تعریف می کند. او آنقدر مجذوب صنم شده که حال خودش را نمی فهمد. به صنم می گوید که پلین رفته دیگر برنمی گردد ولی او برای من همیشه آدم خاصی خواهد بود. صنم هم حرف او را تایید می کند. جان می گوید: «امشب را اینجا می مانیم. چادر و کیسه خواب هم هست. » صنم می گوید که من عاشق این هستم شب را کنار شما باشم ولی باید به پدر و مادرم اطلاع دهم.

همه در کمپ جمع می شوند و جی جی به جان می گوید که مشتری ها از کوفته ی گیاهی خوششان آمده و برای فردا هم همان را می خواهند. عثمان و مظفر که دوباره مشغول غذا شده اند به خانه ی نهاد و محبوبه می روند و همه باهم مشغول تهیه ی غذا بذای فردا می شوند. محبوبه و نهاد هم تصمیم می گیرند که فردا همراه آنها ب کمپ بروند و غذا بپزند.

آیلین به جان خبر می دهد که مشتری ها از عثمان خوششان آمده و می خواهند که در تبلیغشان عثمان جلوی دوربین باشد. سپس برای دیدن امره به خانه ی جان و امره می رود ولی امره را پیدا نمی کند. پلین در خانه تنها و منتظر جان است. آیلین جریان فیلم برداری را به او توضیح می دهد و می گوید: «تو هم برو شب را کنار جان سپری کن. شب خاطره انگیزی برایت می شود. »

عثمان از اینکه لیلا همیشه کنار امره است ناراحت به نظر می رسد. آیهان به او می گوید که لیلا منشی امره است و این طبیعی است که همیشه کنار امره باشد.

امره از درم درمورد همکاری اش با آیلین سوال می کند و درم می گوید: «آیلین همیشه در حال نقشه کشیدن است و آدم قابل اعتمادی نیست. » امره حرف او را تایید می کند و می گوید: «من هم به او اعتماد ندارم. » و آنجا را به مقصد جلسه ای در شرکت ترک می کند.

صنم با جی جی مسئول چسباندن برچسب روی بطری ها شده است ولی او نمی تواند کار کند. چون نمی تواند لحظه ای چشم از جان بردارد.

GUN AY

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *