خلاصه داستان سریال ترکی قفس (کبوتر) قسمت 18

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال قفس (کبوتر) قسمت 18 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال قفس قسمت 18

کوسا طلاهای احمد را که می بیند با ظاهری ساختگی رو به پسرش کنعان و دخترش نفیسه می کند و می گوید: «شماها داشتین قبول میکردین که این آدم بی گناهه اما می بینید؟ »

و بعد رو به بدیر می کند و با نفرت می گوید: «خجالت نمیکشی؟ این همه سال اینارو پنهون کردی. »

و با خشم انجا را ترک می کند. بدیر بدون حرفی همانجا می نشیند و زولوف با گریه رو به او می گوید :«بابا چرا چیزی نگفتی؟ معلومه عده ای واست پاپوش درست کردن بابا چرا ساکتش نکردی؟ »

بدیر به یاد می آورد که آن صبح قبل از آمدن کوسا، کسی کاغذی را جلوی درشان انداخته بود و بدیر آن را خوانده بود که نوشته بود: اگه جون بچه هات واست با ارزشه باید امروز ساکت بمونی و چیزی نگی! بدیر هم به خاطر همین موضوع حتی در برابر گریه های زولوف هم حرفی نمی زند و بلند می شود و می رود. قاسم دنبالش می رود تا بداند قضیه چیست.

نفیسه حال خوبی ندارد و به مسلم می گوید: «من با اومدن به این خونه و دیدن آقا بدیر، باور کرده بودم که همچین آدمی نمیتونه قاتل باشه…. ولی الان نمیدونم چی بگم. »

مسلم هم با غصه می گوید: «منم این همه سال بابامو باور کردم و الان حتی نمیتونم تو صورتش نگاه کنم نفیسه… »

جلیل و کوسا به عمارت می رسند. جلیل با تعجب از خواهرش می پرسد که آیا در این قضیه او دست داشته؟

کوسا می گوید: «جلیل فکر کردی این همه سال کی گندکاریاتو جمع کرده؟ »

و بعد تسبیح طلای او را از جایی که پنهان کرده بوده بیرون می آورد و می گوید: «وقتی اون دختر با دونه تسبیح پیدا شد فهمیدم به خاطر چی اومده! »

جلیل می پرسد: «یعنی این همه مدت طلاها دست تو بود؟ »

کوسا تایید می کند و بعد می گوید: «مراقب قاسم باش! اون اصلا نباید بدونه که من تو این کار دست داشتم. »

بدیر به کارگاه می رود و وقتی قاسم کنارش می نشیند بدیر می گوید: «توام باورشون کردی آره؟ وقتی برادر خودم اینو بگه مردم چی بگن… قاسم من میدونم که عده ای واسم پاپوش درست کردن. 15سال پیش همین آدما احمدو کشتن و من سکوت کردم ولی حالا دیگه پی این قضیه رو می گیرم و اون آدمارو گیرشون میندازم! »

قاسم سعی می کند او را از این کار منصرف کند اما بدیر جدی است و کاغذی که صبح او را تهدید کرده بود نشانش می دهد و می گوید که همان شب که به خانه ی کوسا رفته اند پسری را دیده که خانه آنها را زیرنظر داشته و می خواهد او را پیدا کند و در این راه هم قاسم باید کمکش بکند.

عوکش وقتی از مادرش می شنود که طلاها از خانه ی کاوی ها پیدا شده می گوید: «این ادم نه فقط جلوی خانواده اش بلکه باید تو کل آنتپ رسوا بشه! »

و همراه ایبو به همه ی بازاری می رسانند که طلاهای 15 سال پیش از خانه ی بدیر پیدا شده است.

وقتی بدیر و قاسم در خیابان ها قدم می زنند، مردم به انها متلک می اندازند و بدیر حتی جلوی قاسم را می گیرد تا دعوا پیش نیاید.

زولوف هم خودش را می رساند و در حالی که بغض کرده از پدرش می خواهد چیزی بگوید و بی گناهی اش را اعلام بکند.

همان موقع عوکش جلو می آید و رو به همه با صدای بلندی می گوید: «این مرد 15 سال پیش بابامو کشت و ادعا کرد طلاعا دست اون نیست!

اما امروز همه چیز روشن شد. مردم آنتپ مراقب مال و جانتون باشین! »

بدیر سرش را پایین می اندازد و به دخترش هم می گوید: «دخترم توام دیگه قبول کن اینو… »

و در حالی که اشک در چشمانش جمع شده انجا را ترک می کند. زولوف گریه می کند و کنعان در آغوشش می گیرد تا آرام بشود.

زلیخا با خشم کیسه ی طلاها را به عمارت جبران اغلو ها می برد و آن را جلوی پای کوسا می اندازد و می گوید که شوهر او بی گناه است!

بعد هم شب، عوکش در اتاق زولوف را می زند و می گوید: «من یادم رفت هدیه عروسیتو بهت بدم! » و کیسه پر از طلا را مقابل او می اندازد و می گوید: «دیدی! این طلاها این همه چرخید و باز به دست صاحبش رسید! »

بعد هم چاقویش را برمیدارد و دستش را می برد و خون آن را روی طلاها می ریزد و می گوید :«نکنه به خاطر این قبول نمیکنی؟ که باید حتما خون جبران اغلوها روش باشه! » و می رود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال قفس قسمت 18 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال کبوتر قسمت 19 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *