خلاصه داستان سریال ترکی لروکس قسمت ۵۹ + زیرنویس فارسی

لروکس با خوشحالی به اتاق دمیر می رود و از او تشکر میکند.‌انها مشغول حرف زدن هستند که ایلول به اتاق دمیر می آید. او به دمیر میگوید که مشتری جدید پیدا کرده و باید سر قرار بروند. لروکس سر میز خودش می رود و دمیر نیز با اکراه و بی میلی به همراه ایلول سر قرار می روند‌.
در خانه لیلا خانم به همراه اوستا محرم مشغول صحبت هستند‌. لیلا خانم در مورد بچه های اوستا محرم می پرسد. اوستا محرم میگوید که بعد از ازدواج، زنش را بخاطر بیماری از دست داده و بچه ای ندارد ، وبعد از این نیز ازدواج نکرده است. لیلا خانم هول شده و به بهانه چای ریختن به آشپزخانه می رود.
در شرکت، آیدا که قرار است عصر به همراه ابراهیم و لروکس و دمیر برای قرار شام بیرون بروند، تصمیم دارد به آرایشگاه برود و حاضر شود. او زودتر می رود و لروکس منتظر دمیر می ماند.
دمیر و ایلول در ماشین در حال برگشت از قرار هستند. آنها کار جدید را گرفته‌اند. در ماشین، دمیر با ایلول سر سنگین است و حرفی با او نمی زند. ایلول از این برخورد های دمیر عصبی می شود و از او میخواهد که حرف بزند. او از دمیر معذرت خواهی میکند. دمیر عصبانی شده و ماشین را نگه می‌دارد. او با یادآوری اینکه ایلول بدون هیچ توضیحی فقط در یک نامه دو خطی از او خداحافظی کرده و بی مقدمه او را ترک کرده بود، عصبی است و آن را به روی ایلول می آورد.ایلول میگوید که او بخاطر پیشنهادات کاری که داشته و می دانسته که دمیر به او اجازه رفتن نمیدهد، او را ترک کرده است ، اما حالا برگشته است . دمیر از اینکه ایلول بخاطر چنین چیزی با او حتی صحبت نکرده و او را ترک کرده عصبانی می شود. ایلول اصرار دارد که بین آنها هنوز چیزی وجود دارد و مطمئن است که دمیر او را فراموش نکرده، اما دمیر میگوید که تنها چیزی که بین آنها مانده عصبانیت است. او بی توجه به ایلول سوار ماشین شده و با سرعت از آنجا دور می شود. ایلول با خودش فکر میکند که هنوز هم عاشق دمیر است و او را دوست دارد.
دمیر با لروکس تماس میگیرد و خبر میدهد که به خانه رفته است. لروکس حاضر می شود تا سریع به خانه برود
‌بوراک میخواهد او را برساند اما لروکس قبول نمیکند. بوراک بابت کاری که در مورد عکسها کرده بود از او معذرت خواهی میکند و میگوید که دیگر برای او مشکلی ایجاد نمی‌کند.
در خانه دمیر، قرص خورده و خوابیده است. وقتی بیدار می شود، لروکس در حال نوازش اوست و نگران حالش می شود. دمیر مانند بچه ها سر روی پای لروکس میگذارد و دوباره در مورد مشکلات گذشته به صورتی غیر واضحی صحبت میکند. ابراهیم تماس میگیرد و آن‌ها سریع حاضر می شوند تا سر قرار بروند.انها در جایی خارج از شهر منقل به راه انداخته و شام می خورند.
بوراک با ایلول تماس گرفته و با او برای شام بیرون می رود.
او سعی دارد در مورد دمیر از ایلول اطلاعات جمع کند. بعد از شام، ایلول برای دسر به او پیشنهاد می‌دهد که جایی بروند.
دمیر نیز بعد از شام به بچه ها پیشنهاد کیک و چای میدهد.‌او هم مانند ایلول میگوید که خودش جایی را سراغ دارد .
در کافه، وقتی لروکس بین حرفها در مورد قطع ارسال گل و کادوهای ناشناس صحبت میکند، آیدا عذاب وجدان گرفته و به یهانه ای به همراه دمیر تا ماشین می رود و برای او تعریف میکند که آنها گل و کادو را ارسال می‌کردند و ماحرا را تعریف میکند. او از دمیر میخواهد که این موضوع را به لروکس نگوید.
کمی بعد، ایلول و بوراک نیز به همان کافه می رسند و لروکس و ابراهیم را سر میز می بینند. آنها مشغول صحبت هستند که دمیر و آیدا، که بخاطر داشتن کفش پاشنه‌بلند دست دمیر را گرفته، سمت میز می آیند. ایلول از دیدن آنها شوکه می شود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *