خلاصه داستان سریال ترکی لروکس / همه جا تو قسمت ۳۱ + زیرنویس و دوبله

آلارا که با آیدا و بورا و اوستا محرم به ساختمان پرورشگاه رفته است، با دستورها و حرفهای غیر منطقی اش آنها را به ستوه می آورد. اوستا محرم از دست او عصبانی شده و آیدا و بورا او را کنترل میکند.
در محوطه‌، لروکس و دمیر نشسته اند که ودات نیز برای سر زدن به محوطه بابت گلکاری سر می رسد. آنها کمی با هم در محوطه قدم می زنند. ودات که حواسش نیست دمیر نمی‌داند که او لروکس را نمی‌شناسد، به روستایی بودن او اشاره میکند. دمیر کنجکاو می شود که ودات این موضوع را از کجا میداند.ودات سریع میگوید که مروه به او گفته بود. آنها کمی قدم زده و سپس ودات می رود. ودات قبل رفتن به دمیر میگوید که با لروکس خوب برخورد کند و از لروکس تعریف میکند.

لروکس و دمیر به سمت شرکت می روند. لروکس میگوید که گرسنه است و آنها لب ساحل رفته تا ساندویچ بخورند.در شرکت، بوراک و فرخ در مورد اسن خانم و تاخیر پروژه حرف می زنند. بوراک از دست دمیر خیلی عصبانی است و فرخ به او نسبت به علاقه داشتن به لروکس شک میکند. مروه که به حیاط آمده بود ، صدای آنها را می شوند و شوکه می شود . او پیش آیدا رفته و میگوید که گویا بوراک به لروکس علاقه مند شده است. عظمیه نیز پیش آنها آمده و حرفهایشان را می شنود.

آلارا به شرکت می آید و وقتی متوجه می شود دمیر حضور ندارد، به اتاق او رفته و روی میزش بلیت سفر به پاریس را میگذارد که قرار است آنجا جلسه ای برای معرفی پروژه پرورشگاهشان برگزار شود. او همچنین یادداشتی گذاشته و داخل آن می نویسد که میخواهد برای چند روز دمیر را بدزدد و به سفر بروند. بوراک وارد اتاق شده و بر سر اینکه آلارا اصرار به به دست آوردن دمیر دارد با او بحث میکند و از او میخواهد که کمی سنگین رفتار کند، و باید صبر کند تا مرد به سراغ او بیاید. آلارا که متوجه علاقه او به لروکس شده از او میخواهد که خودش به عنوان یک مرد،به لروکس ابراز علاقه کند، تا قبل از اینکه دمیر و لروکس ازدواج کرده باشند!

لروکس و دمیر بعد از غذا کمی قدم می زنند. لروکس در میان حرفهای دمیر، می فهمد که ودات نزدیکترین فرد زندگی اوست و به او اعتماد کامل دارد. برای همین، از اینکه ودات بخاطر او به دمیر دروغ گفته است، ناراحت شده و عذاب وجدان می‌گیرد. آنها به سمت شرکت می روند. دم در شرکت، لروکس طاقت نیاورده و حقیقت را به دمیر می گوید. دمیر با عصبانیت به اتاق خودش می رود. او با یادآوری حرفهای ودات، تازه متوجه می شود که او به لروکس علاقه مند شده بود. دمیر گریه اش میگیرد. او چشمش به بلیت و یادداشت روی میز می افتد. لروکس وارد اتاق او می شود. دمیر با آلارا تماس گرفته و مقابل لروکس به او میگوید که موافق سفر است. لروکس ناراحت شده و میخواهد از اتاق بیرون برود. او معنی ناراحتی بیش از حد دمیر بخاطر یک دروغ ساده را نمیفهمد. آنها با یکدیگر بحث میکنند. لروکس میخواهد از اتاق برود که دمیر دست او را میگیرد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *