خلاصه داستان سریال ترکی لروکس / همه جا تو قسمت ۳۵ + زیرنویس و دوبله

EX_8MmRZt4Y
آلارا با پررویی به اتاق دمیر می رود و روی تخت او منتظر می نشیند. لروکس به اتاق آمده و وقتی آلارا را در آنجا می بیند، حرصش میگیرد. آلارا به او با کنایه میگوید که در حال بردن دمیر است تا لروکس چند روزی را در خانه راحت باشد.
لروکس به اتاق خودش می رود. آیدا و مروه با او تماس گرفته و میگویند که قصد رفتن به سینما دارند و از لروکس نیز می‌خواهند همراهشان بیاید. لروکس با کلافگی توضیح میدهد که آلارا آمده است و نمی‌تواند بیاید. او باز هم از اینکه دمیر میخواهد با آلارا به سفر برود گله میکند. آیدا و مروه طبق رفتارهای دمیر و آلارا حدس می زنند که دمیر قصد سفر رفتن ندارد و سفر واقعا کاری است. اما دمیر بخاطر آلارا چیزی نمی‌گوید و در دقیقه نود میخواهد بوراک را بفرستد. لروکس از تصور این احتمال خوشحال می شود، زیرا از دمیر ذوق و واکنشی مثل آلارا، برای رفتن نمیبیند‌.
دمیر در رستوران از ودات میخواهد که به خانه آنها بیاید. او با اصرار ودات را می برد.
لروکس از دیدن ودات خوشحال شده و با او صمیمی برخورد میکند. دمیر از دیدن این صحنه معذب شده و حرص می خورد. آلارا پیش آنها آمده و وقتی لروکس و دمیر به آشپزخانه می روند، آلارا سعی دارد از زبان ودات در مورد لروکس و رابطه او با دمیر حرف بکشد. او مدام سعی دارد لروکس را تحقیر کند.
آنها چهارتایی در تراس نشسته و آلارا دوباره از برنامه های سفر صحبت میکند. او لروکس را نادیده گرفته و فقط با دمیر و ودات صحبت میکند و برای سری بعد پیشنهاد سفر سه نفره را میدهد. آلارا به بهانه آماده کردن وسایلش زودتر می رود . دمیر برای بدرقه او می رود.
وقتی ودات و لروکس تنها می شوند، ودات متوجه می شود که لروکس به دمیر، در مورد اینکه او به دمیر دروغ گفته توضیح داده است، و تازه میفهمد که علت سرد شدن رفتار دمیر با او بخاطر چه چیزی بوده است.
ودات کمی بعد می رود. او دم در دوباره با دمیر صحبت کرده و از او میخواهد که هوای لروکس را داشته باشد.
بعد از رفتن ودات، دمیز به اتاقش می رود تا چمدانش را ببندد. لروکس با ناراحتی پیش او می رود و در مورد ساعت حرکتش می پرسد. دمیر میگوید که صبح زود می رود. او از لروکس میخواهد که مواظب خودش باشد و درها را قفل کند. لروکس به اتاقش رفته و میخوابد. او خواب میبیند که بیدار شده و میبیند ماهی اش داخل آکواریوم نیست. سپس با نگرانی به اتاق دمیر رفته و می‌بیند دمیر نیز در اتاق نیست و اتاق او خالی است. بز و لاک پشت او نیز ناپدید شده اند.سپس برق خانه می رود. لروکس وحشت زده شده در خواب دمیر را صدا می زند. دمیر که چمدان به دست است، با شنیدن صدای لروکس فوری به طبقه بالا رفته و او را که کابوس دیده است بغل میکند. لروکس با گریه میگوید :«همتون رفته بودید. ترو خدا نرو. منو تنها نزار» . دمیر او را آرام کرده و میگوید جایی نمی رود. وقتی لروکس آرام می شود ، دمیر او را به حیاط می برد تا کمی هوا بخورد. لروکس روی شانه دمیر خوابش می برد. هوا روشن شده و آلارا با ماشین دم در خانه می آید. او منتظر دمیر است و مدام بوق می زند. دمیر لروکس را بغل کرده و به اتاقش می برد. سپس ساکش را برداشته و سوار ماشین آلارا می شود. لروکس از جایش بلند شده و از پنجره با ناراحتی به رفتن آنها نگاه می کند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *