خلاصه داستان سریال ترکی هرجایی قسمت 145

سلام همراهان عزیز الو سریال در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 145 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال هرجایی قسمت 144

سریال هرجایی قسمت 145

جهان برای دیدن یارن به هتل می رود و یارن با دیدن او با خشم از پدرش می خواهد که به او نزدیک نشود.

جهان می گوید: «هنوز نفهمیدی کارهایی که کردی چه بلایی سر خانواده ت آورده؟» و او را پیش هاندان که فکر می کند درد زایمانش شروع شده می برد.

هاندان با دیدن دخترش به نصوح می گوید: «تو ریحان رو که از خون تو نبود تحمل کردی. حالا مجبوری یارن رو هم تحمل کنی.» نصوح که چاره ای ندارد قبول می کند و یارن و هارون به اتاق یارن می روند و یارن در ذهنش نقشه می کشد که از دست هارون خلاص شود.

فیرات سراغ عزیزه و مادرش می رود و کاغذ قلابی فرزندخواندگی را نشان عزیزه می دهد و از او جواب می خواهد.

او کاغذ را به اسما نشان می دهد و می گوید: «با این مدرک طلاق گونول رو از میران گرفته و به اون گفته من برادر مرده ش هستم.»

اسما با ناباوری به عزیزه خیره می شود و عزیزه به فیرات می گوید: «من تو رو مثل نوه خودم بزرگ کردم و نذاشتم کمبودی احساس کنی.»

در همین حال میران و هازار که همه جا دنبال ریحان گشته اند از ترس اینکه عزیزه بلایی سر ریحان آورده باشد به خانه او می آیند و فیرات را آنجا می بینند.

اما اسما به آنها می گوید ریحان آنجا نیست و هازار با عجله یم رود و فیرات هم دست مادرش را می گیرد و می گوید: «بیخود کنار این زن بی رحم موندی. اون مثل آب خوردن حتی نوه هاش رو هم قربانی می کنه.» اسما قبول نمی کند و میران او را از خانه بیرون می برد و می گوید کسی که از اسما خواسته پیش عزیزه بماند خودش بوده است. فیرات که از کار او خیلی ناراحت شده داد می زند و می گوید چطور می تواند بدون اطلاع او از مادرش چنین درخواستی کند؟ میران می گوید: «اسما تو رو رها نکرده، مجبور شده با عزیزه بمونه.»

و در ضمن می گوید همین امشب متوجه شده ریحان دختر واقعی هازار نبوده و ناتنی بوده است. میران ناباورانه به میران چشم می دوزد و میران از او جدا می شود.

میران به بالای کوه، جایی که برای ریحان در آنجا تابی ساخته بود بود می رود و تا صبح همانجا می نشیند. هازار هم که جایی برای رفتن ندارد سر مزار دلشاه می رود و تا صبح با و او درددل می کند.

عزیزه به افرادش می گوید گونول در حال خرابکاری در نقشه های اوست و باید از این به بعد تحت نظر قرار بگیرد.

ریحان در ایستگاه قطار خوابش برده و وقتی چشم باز می کند فیرات را کنار خودش می بیند. فیرات می گوید: «یکی از مامورای ایستگاه بهم خبر داد که اینجایی.» او از ریحان خواهش می کند بیشتر از این میران و هازار را آزار ندهد و به خانه برگردد. ریحان که عقل و قلبش پریشان است از فیرات می خواهد او را پیش عزیزه ببرد چون می خواهد از او بپرسد که آیا خبر داشته ریحان ناتنی است یا نه.

عزیزه با دیدن ریحان در مقابل سوال او می گوید می دانسته که ریحان دختر هازار نیست ولی مقصر واقعی میران است چون ریحان عاشق او شده و عشق به نقطه ضعف ریحان تبدیل شد و بدون فکر کردن با میران ازدواج کرد و ادامه می دهد: «تو حتی با پدرت هم دشمن شدی. چطور می تونی با این شرایط هنوز عاشق میران باشی؟ ریحان با خشم با خشم جواب می دهد: «می دونم هدف تو اینه که من به پدرم و میران خیانت کنم می خوای انتقامت رو به وسیله من بگیری اما اجازه نمیدم از این شرایط سواستفاده کنی چون دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم.»

او عروسک گل را که آنجا مانده برمی دارد و به عزیزه هشدار می دهد که کاری با خواهر کوچکش نداشته باشد. عزیزه می گوید: «من طالب عدالت هستم. ریحان از خانه خارج می شود و سوار ماشین فیرات می شود و به او می گوید که عزیزه از همه چیز خبر داشته است. فیرات که از قساوت این زن به هم ریخته به ریحان قول می دهد که کنارش باشد و او را به جای امنی ببرد. ریحان به الیف زنگ می زند و حال گل را که به خانه عزیزه رفته بود می پرسد. الیف می گوید: «حال گل خوبه.»

او ادامه می دهد: «تو حق داری از خانواده ت جدا بشی و برای خودت زندگی کنی.» هاندان که طبق معمول حرف های الیف را شنیده اینطور فکر می کند که الیف سعی دارد ریحان را از جلوی چشم آزاد دور کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 145 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 146 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *