خلاصه داستان سریال ترکی هرجایی قسمت 164

سلام همراهان عزیز الو سریال در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 164 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال هرجایی قسمت 152

سریال هرجایی قسمت 164

سلطان سراغ پسرش اصلان می رود و دلیل سوزاندن نامه دلشاه را می پرسد و محفوظ که می داند او به خاطر ریحان این کار را کرده سکوت می کند و اصلان به دروغ می گوید: «ما باید از کارای مادربزرگم سر در بیاریم. با دادن اون نامه انتقام عزیزه به آخر نمی رسید.»

میران به خانه ای که پهلوی عمارت شاداغلو خریده می رود تا به ریحان خبر دهد که از مادربزرگش مهلت گرفته تا در این مدت به دلیل واقعی انتقام عزیزه پی ببرد اما چشمش به فندک اصلان می افتد و به شدت عصبانی می شود ومی گوید باید برود و دلیل این کار را از اصلان بپرسد.

ریحان جرات می کند و به او می گوید: «دیشب ملیکه خوابش برده بود و در رو باز نکرد. اصلان جلوم سبز شد و کمکم کرد وارد اینجا بشم و به اتاقم برم.»

میران می گوید: «این نمی تونه اتفاقی باشه. این پسر یه دردی داره.» و به سرعت به خانه اصلان می رود.

از آن طرف سلطان و جهان با هم قرار گذاشته اند و جهان با دیدن سلطان دفترچه خاطرات الیف را به او نشان می دهد و می گوید :«من فهمیدم که تو باعث مرگ شوهرت شدی. اگه این به گوش عزیزه یا گونول برسه کار تو تمومه. ولی اگه اینو نمی خوای باید بفهمی چرا عزیزه اول پسرم رو با تیر زد بعد پیشنهاد صلح و دوستی داد. من منتظر جوابت هستم.»

سلطان که درمانده شده تلاش می کند جواب سواله ای جهان را پیدا کند. گونول در هتل مشغول خواندن خاطرات الیف است که می فهمد عزیزه به الیف گفته بوده پس از آن تصادف در دوران کودکی دیگر نمی تواند بچه دار شود و الیف با این دروغ همیشه در ناامیدی دست و پا می زده است.

گونول با خواندن اینها بیشتر از عزیزه متنفر می شود و در این بین از آزاد می شنود که میران و ریحان طلاق گرفته اند و این خبر باعث خوشحالی اش می شود چون احساس می کند بالاخره راهی برای رسیدن به میران پیدا شده است.

میران به خانه اصلان می رسد و و ریحان هم برای اینکه جلوی درگیری آنها را بگیرد با او همراه می شود.

اصلان در خانه نیست و میران به حیاط خانه او می پرد و در را به زور باز می کند. ریحان از کار او ناراحت می شود و می گوید: «مثل راهزنا رفتار می کنی.»

در همین موقع آزاد که برای دیدن اصلان جلوی خانه او آمده چشمش به ریحان و میران می افتد که در حال بگو و مگو هستند. او از ماشین پیاده می شود و به طرف میران می رود و می گوید: «حالا که طلاق گرفتی باز هم دست از سر این دختر بر نمی داری!»

میران جوابی نمی دهد و ریحان مانع آزاد می شود و سوار ماشین او می شود تا به خانه برگردد. آزاد بین راه می گوید: «من باید اصلان رو تو باغچه ببینم. تو هم بیا اونجا حال و هوایی عوض کند بعد با هم برمی گردیم خونه.»

از آن طرف اصلان هم به خواست عزیزه به بیرون از شهر به دیدن او رفته است.

عزیزه به او می گوید: «من همیشه از تو محافظت می کنم. همین حالا هم از مادر و خواهرت خواستم که به اینجا بیان و با هم آشنا شین.

بعد همگی از اینجا به شهر دیگه ای برید و از این قضایا برحذر باشید.»

در همین موقع گونول و سلطان از راه می رسند اما اصلان که می داند دیدار او با مادر و خواهرش در شرایط فعلی به نقشه اش لطمه می زند به عزیزه می گوید: «الانم داری فیلم بازی می کنی. تا من نخوام با مادر و خواهرم ملاقات نمی کنم و تا از شاداغلوها انتقام نگیرم از این شهر نمیرم.»

سپس باعجله می رود. گونول و سلطان پیش عزیزه می رسند و گونول با خشم دفتر الیف را به عزیزه نشان می دهد و می گوید: «تو باعث مرگ الیف هستی. همیشه در روحش ناامیدی تزریق کردی. به اون گفته بودی دیگه نمی تونه بچه دار بشه. همونطور که به من گفتی برادرم زنده ست و مجبورم کردی از میران طلاق بگیرم.»

سلطان خودش را بی اطلاع نشان می دهد و می گوید: «چرا به گونول گفتی پسر من زنده است؟»

عزیزه با خشم می گوید: « من صاحب اختیار شمام. نباید باهام اینطوری صحبت کنین.» سلطان و گونول از عزیزه جدا می شوند و او با خود فکر می کند کجا اشتباه کرده که تمام نوه هایش تبدیل به دشمنش شده اند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 164 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 165 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *