خلاصه داستان سریال ترکی هرجایی قسمت 176

سلام همراهان عزیز الو سریال در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 176 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال هرجایی قسمت 152

سریال هرجایی قسمت 176

ریحان و میران که هر دو زخمی و خسته هستند به عمارت اصلان بی برمی گردند.

ریحان معتقد است که این عمارت خانه ی اصلی آنهاست و باید آنجا زندگی کنند. همه از دیدن آنها خوشحال می شوند ولی میران به عزیزه توجهی نمی کند. فردا صبح میران با صدای کودکی از خواب بیدار می شود. زهرا مادر ریحان به دیدن آنها آمده و نوزاد خودش را همراه آورده است.

شکران با دیدن زهرا می گوید:« چه کسی فکرش را می کرد که روزی پسر دلشاه و دختر هازار عاشق هم شوند.» و زهرا با عجله از عمارت می رود.

محفوظ به اصلان می گوید:« حالا که میران به تو دست دوستی داده تو هم قدمی برای او بردار و بگو که او یک شاداغلوست.»

اصلان سکوت می کند چون قصد دارد در یک فرصت مناسب ریحان را فراری بدهد و او را با خود ببرد. اصلان فکر می کند ریحان عاشق اوست. محفوظ با سلطان تماس می گیرد و می گوید:« پسرت مشکل روحی دارد. من از اتاق او داروی روانی پیدا کرده ام.»

اما سلطان حرفهای او را باور نمی کند. عزیزه به سلطان می گوید:« خبر دارم که با اصلان دیدار می کنی و این را هم می دانم که کسی که مدتی پیش تو را از بیمارستان نجات داد و به اینجا برگرداند پسرت اصلان بود. بنابراین باید کاری کنی که از این شهر برود چون جانش در خطر است.

او عاشق ریحان شده و بخاطر او به اینجا آمده است.» سلطان با وحشت می گوید:« اگر اینطور باشد میران او را خواهد کشت.»

عزیزه ادامه می دهد:« من هم برای همین می گویم. امروز دستور می دهم افرادم اصلان را در جایی زندانی کنند. تو هم برو با پسرت حرف بزن و فردا سه نفری از اینجا بروید.»

سلطان به دیدن اصلان می رود و به او می گوید:« گونول از حوادث اخیر روحیه اش را از دست داده و می ترسم بلایی سر خودش بیاورد.

از تو می خواهم که بخاطر گونول هم که شده خودمان را از این دردسرها دور کنیم و از این شهر برویم.» اصلان به مادرش قول می دهد که به زودی شهر را ترک کنند. محفوظ با شنیدن این حرف از اصلان می پرسد:« مگر قرار نبود از عزیزه انتقام بگیری؟» و اصلان جواب می دهد:« عدالتی را که می خواهم اجرا خواهم کرد. تو نگران نباش.»

از آن طرف میران به دیدن گونول در هتل می رود و بدون توجه به اینکه گونول او را با گلوله زخمی کرده است به او می گوید:« من تو را بخشیدم ولی تو هم به فکر زندگی ات باش و دیگر بعد از این تصمیمات اشتباه نگیر.»

گونول که تا آن موقع فکر می کرد میران را کشته است هم از دیدن او خوشحال می شود و هم بخاطر کارهایش شرمنده، گریه می کند و به میران می گوید:« ممنونم که مرا بخشیده ای. من به میل خودم از تو طلاق نگرفتم مادربزرگم مرا مجبور کرد. او گفت برادرم زنده است و اگر از تو جدا شوم او را پیش ما برمی گرداند. من فریب او را خوردم. در ضمن روزی که تو در روستای متروک زخمی بودی از مادربزرگم شنیدم ک به محمود می گفت بگذار جهان و میران به دست هم کشته شوند، تو دخالت نکن. همانجا فهمیدم که او حتی از تو هم سو استفاده کرده و تو را فدای انتقامش کرده.»

میران جواب می دهد:« مادربزرگم از همان کودکی که مرا برای انتقام بزرگ می کرد از من چشم پوشی کرده بود.» میران می رود و گونول تصمیم می گیرد برای همیشه فکر میران را از ذهنش بیرون کند.

عزیزه با اصلان تماس می گیرد و او را به بیرون از شهر می کشاند. اصلان نامه ای را به آدرس عزیزه پست می کند و به دیدنش می رود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 176 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 177 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *