خلاصه داستان سریال ترکی هرجایی قسمت 91

سلام همراهان عزیز الو سریال در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 91 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال هرجایی قسمت 79

سریال هرجایی قسمت 91

عزیزه که تلاش می کند از جریان پیدا شدن نامه دلشاه سر در بیاورد میران را صدا می زند و از او می پرسد منظور ریان از این که نامه را پیدا کرده و واقعیت ها را برملا کرد چه بود؟ او سعی دارد پدرش را بی گناه جلوه دهد. تو هم همکاری میکنی. »

میران می گوید: « انگار مادرم نامه ای نوشته بوده و از هازار کمک خواسته بوده. هازار هم برای نجات او از این خانه تلاش کرده است. »

عزیزه که غافلگیر شده می گوید: «مطمئن باش اگر نامه ای در کار باشد آن را خود هازار نوشته است! و در این میان برای رسیدن به هدفش از دخترش سواستفاده می کند. »

پس موذیانه برای نرم کردن دل میران شروع به گریه و شیون برای عروس مرده اش می کند.

میران می گوید: «قبلا زن عمویم الان هم هازار ادعا می کنند که پدرم ماردم را اذیت میکرده. اگر آن نامه پیدا شود من می توانم آن را با دست خط مادرم تطبیق بدهم و بفهمم که عایا واقعیت دارد یا نه. »

و عکس دست خط دلشاه را به عزیزه نشان می دهد و می گوید از زن عمویش این عکس را به دست آورده.

عزیزه در دل از کار سلطان بسیار عصبی می شود و به اتاق خودش می رود و اسما را صدا می زند و می گوید: «اگر بفهمم که نامه دلشاه که به دست هازار رسیده کار تو بوده زندگی فیرات به خطر خواهد افتاد. »

از آن طرف سلطان که حرف های میران و عزیزه را شنیده پیش میران می رود و می گوید: «همه مردهای اصلان بی عصبی هستند! و زن هایشان را آزار داده اند. »

و شکمش را که شوهرش احمد آن را با اتو سوزانده و باعث سقط جنین سلطان شده را نشان میران می دهد و دوباره می گوید: «هر سنگی را بلند میکنی مطمئن باش زیر ان رازی نهفته است. »

میران به اتاق مادربزرگش می رود و داد می زند: «من هرروز باید اینجا با اسرار جدیدی از گذشته آشنا شوم. برادر گونول چطور کشته شده به من بگو. »

و وقتی سکوت عزیزه را می بیند از عمارت خارج می شود.

گونول هم که تحمل دیدن زجرهای مادرش را ندارد با حال پریشان از عمارت بیرون می رود و فیرات به دنبال او می رود و سعی می کند آرامش کند.

گونول گریه کنان می گوید: «همه ما در برزخ گیر افتاده ایم. مادربزرگم برای رسیدن به هدف هایش از ما سواستفاده می کند. او بود که من را مجبور کرد از میران طلاق بگیرم با این شرط که برادرم زنده است و به زودی او را به من نشان خواهد داد. من هم ناچار قبول کردم. او این کار را کرد تا میران از انتقام دست نکشد و همچنان به دنبال کشتن هازار باشد. »

فیرات که نمی تواند چیزهایی که شنیده را بارو کند با حیرت به گونول نگاه می کند و به او قول میدهد که کنار او خواهد بود و برادرش را پیدا خواهد کرد.

در عمارت شاداغلو، ریان پس از درگیری با یارن به اتاق پدرش می رود و از او مادرش اجازه می خواهد که برای چند روزی با ملیکه به روستای پدر و مادر ملیکه بروند و از این هیاهو دور باشند و آرامش پیدا کنند.

علیرغم میل هازار زهرا به او اجازه می دهد. ریان خوشحال می شود.

هدف او این است که هرطور شده بی گناهی پدرش را ثابت کند.

نصوخ که از رفتارش با ریان پشیمان است به دوستش یوسف می گوید: «وقتی ریان به دنیا امد او را نگاه نکردم که مبادا محبتی به او پیدا کنم. او از خون من نبود و من باعث بدبختی هازار، ریان و مادرش را میدانستم. وقتی بزرگ هم شد به او محبتی نداشتم و اذیتش کردم. نمیدانم این دختر تقاص چه چیزی را به من پس داد؟ »

یوسف می گوید: «ولی ببین او را آنقدر خوب بار آورده ای که بیشتر از همه به فکر تو و خانواده اش است. »

جهان از دست یارن ناراحت است و در گوشه ای گریه می کند.

آزاد به او می گوید: «همه در مورد رفتار یارن مقصر هستند و بالاخره یارن هم یاد خواهد گرفت که تغییر کند و عشق بورزد. »

جهان با گریه می گوید: «هدف من به دست اوردن دل پدرم بود و برای همین از خطاهای یارن چشم پوشی کردم. » آزاد او را در آغوش می گیرد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 91 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 92 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *