خلاصه داستان سریال ترکی کلاغ قسمت ۷۹ + زیرنویس فارسی

گونش به محله می‌رود تا کوزگون را ببیند. کوزگون که به دنبال معلم برای جایگزین گونش می‌گشت، با دیدن گونش ناراحت می‌شود. گونش خواهش می‌کند که به حرفهایش گوش کند. او گریه می‌کند و می‌گوید طوری عاشق شده که نمی‌تواند در خانه بماند و می‌خواهد در محله زندگی کند. کوزگون با اینکار مخالف است و اجازه نمی‌دهد. گونش کوزگون را راضی می‌کند که فقط آن شب را آنجا بماند زیرا با خانواده اش بحث کرده است. کوزگون اتاق خودش را که بالای قهوه خانه است، به گونش می‌دهد. او می‌گوید که خودش جای دیگری خواهد ماند.
فیرات قضیه حمله پلیس به قهوه خانه را به قمری می‌گوید. آنها با عجله به سمت محله می‌روند. قمری به جهان و کوزگون زنگ میزند اما کسی جواب نمی‌دهد. آنها موفق می‌شوند که قبل از پلیس به محله برسند و به کوزگون خبر دهند. کوزگون دستور تخلیه سریع قمار بازها را می‌دهد.
کمی بعد ماشین های پلیس به محله می‌آیند و همه جای قهوه خانه را می‌گردند ولی نمی‌توانند چیز مشکوکی پیدا کنند. پس از رفتن پلیس، کوزگون از قمری و فیرات تشکر می‌کند. اگر آنها نبودند بی شک کوزگون به زندان می‌افتاد. جهان اصلا از فیرات خوشش نمی‌آید و به او مشکوک است.
فیرات قمری را به خانه می‌رساند و بااو به مهربانی رفتار می‌کند. گویی میخواهد به قمری نزدیک شود.
نسه با ناراحتی به دخترش فکر می‌کند. او به یاد دارد که هفت سال پیش گونش عاشق مردی متاهل شده بود. او نتوانسته که این شکست عشقی را تحمل کند و با قرص خودکشی کرده بود. فرمان به نسه می‌گوید که جلوی کوزگون و گونش را خواهد گرفت..
.
گونش در اتاق کوزگون لباسش را عوض کرده و روی تخت کوزگون از خودش عکس می‌گیرد. و در اینستاگرام پستش می‌کند. دیلا با دکترش به کافی شاپ رفته و در مورد گونش صحبت می‌کند. دکتر می‌گوید: « دیلا تو یه زندگی جدیدی رو با فرمان شروع کردی. این حق کوزگونه که زندگیشو ادامه بده دیلا با این حرفها بیشتر بدحال می‌شود. ناگهان عکسی که گونش منتشر کرده را میبیند و تمرکز خود را از دست داده و با گارسون می‌خورد. آن شب دیلا در اتاقش نشسته و میخواهد به کوزگون زنگ بزند اما یاد فرمان می‌افتد و اینکار را نمیکند. کوزگون نیز به ساحل رفته و به خاطراتش با دیلا فکر می‌کند.
فیرات به خانه اش می‌رود و به تابلویی که پر از اطلاعات است نگاه می‌کند. در تابلو عکس بهرام آدی وار، کوزگون، فرمان و.. هست. فیرات به عکس کمیسر قدرت نگاه می‌کند و می‌گوید: « اونا تورو کشتن تا کارهای خلافشون لو نره. من انتقام تورو میگیرم مادر جانم.
صبح روز بعد، کوزگون روی مبل در خانه خوابش برده بیدار می‌شود. مریم اول صبح به او میسپارد که به دیلا نزدیک نشود. کارتال در حال رفتن است. مریم فکر می‌کند که کارتال راننده یک شرکت شده و خوشحال است. کوزگون با برادرش بحث و دعوا می‌کند ولی کارتال همچنان خشمگین و برعلیه کوزگون است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *