خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت ۶۲ + زیرنویس فارسی ودوبله

در این مطلب خلاصه قسمت ۶۲ سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

 

یاماچ اسلحه را پایین می اورد اما می گوید: «خطر هنوز رد نشده… » و به وارتلو خیره می شود.

یاماچ از مکه می خواهد هرجور شده مدد را پیدا کند تا قصد او از این کار را بفهمند.

سنا به دیدن پدر و مادرش رفته و از پدرش می خواهد هرطور شده کاری کند تا امراه از استانبول برود.

پدرش بعد از کمی پرس و جو به سنا می گوید: «یکی این وسط هست که درجه ش بالاس و از دست کسی کاری برنمیاد»

کمی بعد سنا به کنار مادرش می رود و به او می گوید: «الان بین کسایی هستم که دوستم دارن. فقط چون پسرت میخواد نمی خوام اینو از دست بدم. قبلا که نتونستی جلوشو بگیری. الان مجبوری تا جلوشو بگیری وگرنه همراه خودم پسرتم میسوزونم! »

امراه از دستیارش می خواهد تا هر اطلاعاتی که درمورد افراد محله گودال می تواند پیدا کند و برایش بیاورد.

ناظم به بایکال خبر می دهد کسی که تیر خورده یاماچ نیست و سلیم است و حتی مدد را هم افراد محله گرفته اند .

بایکال جا می خورد و می گوید: «این اصلا خوب نشد. » و حسابی از دست سلیم عصبانی می شود.

بعد هم به یاماچ زنگ می زند تا اطلاعاتی از او به دست بیاورد اما یاماچ می گوید که بعدا در فرصت مناسب صحبت خواهند کرد.

بایکال با وجود مخالفت ناظم به او می گوید که هرطور شده مدد را پیدا کند.

یاماچ سراغ پاشا می رود و از او می پرسد که از کجا قضیه وارتلو را فهمیده است؟

پاشا جواب میدهد قاسم و بعد هم زیر گریه می زند و می گوید: «خدا لعنتم کنه. بخدا نمیدونستم اینجوری میشه.. »

مکه طبق دستور یاماچ مدد را از دست موحی الدین می گیرد تا به خانه وارتلو ببرد و منتظر یاماچ بمانند.

در همین لحظه امراه به همراه چند ماشین پلیس به محله می آید و موحی الدین را به خاطر کاری که دفعه پیش با او کرد تهدید می کند که دیگر به دنبالش نیاید و دردسری برایش درست نکند.

یاماچ به قبرستان می رود و ادریس را به خانه می آورد و دست پای خاکی او را تمیز می کند.

ادریس  با گریه از یاماچ هم می خواهد که او را ببخشد.

ادریس می گوید: «یاماچ من چیکار کردم… پسرم، پسرمو کشت. »

یاماچ می گوید: «تو گناهی نداشتی بابا… »

ادریس یاماچ را در آغوش می گیرد و بیشتر گریه می کند و از خدا عمر طولانی برای پسرانش می خواهد و می گوید: «اینو دیگه نمیتونم تحمل کنم.. شماها زنده بمونین وگرنه میفتم و دیگه نمیتونم بلند شم. »

پنج روز قبل که عمو مراقبت وارتلو است و به او می گوید که میداند کیست.

در همین حین و گفت و گوها وارتلو متوجه می شود کسی که مقصر همه این بلاها بوده پاشا است.

عمو می گوید: «مگه پاشا چیکارت کرده که اینجور ناراحتت کرده؟ »

وارتلو می گوید:: «بهت نمیگم. بذار ادریس بیاد به اون میگم. »

عمو میگوید: «ادریس هیچ وقت اینجا نمیاد. تو مردی. »

حالا سلطان به خواست یاماچ به خانه برگشته است و یاماچ از او می خواهد آرام باشد و بعد هم قضیه گلوله خوردن سلیم را به او می گوید.

سلطان شوکه می شود و از او می خواهد آرام باشد چون خطر رد شده و است و کسی هم در خانه چیزی نمی داند.

بعد هم از او می خواهد به ادریس برسد چون حالش بد است و وقتی سلطان دلیلش را می خواهد یاماچ می گوید: «قول میدم بهت بگم. اما بعدا… »

سلطان قبول می کند و بعد هم به اتاق ادریس می رود و او را ناراحت و گریان می بیند و در آغوش می گیرد و می گوید: «به من نگاه کن… تو کی هستی؟ من این ادمو نمیشناسم. بابا ادریس، گودال کجاست؟ تا به امروز هرجوری که اومده بعد اینم همونه… من اومدم رو شونه تو گریه کنم، تو رو شونه من گریه میکنی؟ استوار بمون.. ما بهت تکیه می کنیم… »

ادریس از حرف حرف های سلطان می فهمد که چیزی شده است و وقتی سلطان اسم سلیم را می آورد، ادریس باز هم چشمانش پر می شود.

یاماچ به دیدن سلیم که بیهوش است رفته و دستان او را در دست دارد و گریه می کند.

کمی بعد سلیم چشمانش را باز می کند و دستان یاماچ را میفشارد. یاماچ از خوشحالی باز هم گریه می کند.

ادریس و به همراه سلطان به بیمارستان می آید و با خوشحالی می گوید: «سلیم نمیمیره مثل من ۹تا جون داره! »

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قسمت از سریال گودال لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت ۶۳ مراجعه فرمایید .

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *