خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 150

در این مطلب خلاصه قسمت 150 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

 

سریال گودال قسمت 150

همان لحظه که چتو و ماحسون مات جنازه ی برادرانشان هستند و نمی دانند چه کنند وارتلو به چتو زنگ می زند و می گوید: «میگن قولی که از یه دروغگو میگیری دیگه حساب نیست. تو فکر میکردی من یه بار دیگه از تو گلوله میخوردم؟

حیف شد اگه یکم زودتر اومده بودی الان کنار لال کوچولو تو خوابیده بودی! نزدیک ترین زمان همدیگرم میبینیم! »

چتو فقط در سکوت به حرف های او گوش می دهد و چیزی نمی گوید.

چتو جنازه لال را هم سوار ماشینش می کند و با خود می برد. ماحسون از او می پرسد که الان باید چه بکنند و چتو با درماندگی می گوید: «عقب نشینی میکنیم… صبر کن یکم… حالا که کوچوالی ها جنگ میخوان به خواستشونم میرسن! »

شب همه خانواده کوچوالی ها به دیدن ادریس و سلطان می روند. فقط جومالی که خانواده ای ندارد از دور آنها را تماشا می کند. ادریس با دیدن نوه اش با خوشحالی در گوش او اذان می گوید و تسبیحی را به پسر وارتلو به عنوان یادگاری می دهد.

همه خانواده دور هم جمع شده اند که کسی به یاماچ پیام می دهد: هنوز هیچی تموم نشده… تا چتو و ماحسون نمردن تموم نمیشه. فوری به آدرسی که برات میفرستم بیا بهت میگم چیکار باید بکنیم. »

یاماچ کمی به فکر فرو می رود و بعد هم بهانه ای می آورد و از آنها جدا می شود.

کمی بعدتر هم وارتلو به جومالی خیره می شود و بعد هم جومالی به او اشاره می زند و با هم به قبرستان می روند تا طبق قول و قرارشان که وارتلو گفته بود بعد از اینکه گودالو گرفتیم هرکسی با من حسابی داشت بیاد باهام رودررو صاف کنه.

وارتلو اول کمی کنار مزار مادرش می نشیند و به او خبر نوه دار شدنش را می دهد. جومالی هم سر خاک همه کوچوالی ها که مرده اند دعا می خواند بعد هم می گوید: «وقت تسویه حسابه صالح! باهات چشم تو چشم و رو در رو میجنگم. نگرانم نباش از سعادت و پسرت به خوبی مراقبت میکنیم.. »

وارتلو می گوید: « تا ببینیم قسمت چی باشه. کی میدونه، شاید ازدواج کردنشو دیدم. » جومالی کمی به او خیره می شود و چاقویی به او می دهد بعد هم چاقوی خودش را برمی دارد و به هم حمله می کنند.

چتو به دیدن کسی می رود و به او می گوید: «بازم حق با تو شد. همه چیز داره بهم میریزه. وقتی منو ماحسون داریم با بلغاری ها می جنگیم اگه کوچوالی ها بیان تختشونو پس بگیرن اون همه زحمت به باد میره… دقیقا تو این نقطه به تو احتیاج پیدا می کنم.

برای همینم ازت میخوام یکم کوچوالی هارو گیج کنی که وقتی برای به گودال اومدن نداشته باشن. »

از طرفی هم یاماچ در جنگل منتظر کسی است که پیام را به او داده بود. کسی با ماشین می آید و بدون اینکه چراغ هایش را خاموش کند و دیده شود گلوله ای به سمت یاماچ شلیک می کند.

یاماچ روی زمین می افتد و شخص نزدیکتر می شود و یاماچ با دیدن صورت او متعجب و ناراحت شده و می پرسد: «چرا… »

اما آن شخص گلوله ی دیگری هم به طرف او شلیک می کند و می رود. یاماچ تنها در جنگل در حالی که در حال جان دادن است می ماند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 150 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 151 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *