خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 229

در این مطلب خلاصه قسمت 229 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 229

مکه در زندان به بقیه خبر می دهد به گوشش رسیده که فردا در دادگاه نه تنها آزاد نمی شوند بلکه فکر نمی کند زنده از اینجا بیرون بروند. همه با بهت به هم خیره می شوند و بعد سلیم از نگهبانی می خواهد تا بتواند به کسی زنگ بزند اما این اجازه هم به او داده نمی شود.

سلیم به بقیه می گوید که باید هرطور شده این را به یاماچ خبر بدهند.

یاماچ سر قرارش با آذر می رود. آذز قبل از او منتظر است اما تا یاماچ به سمتش اسلحه را می گیرد و شلیم می کند، ونی از راه می رسد و آذر را با خود می برد.

نگهبان سراغ سلیم می رود و از او می خواهد همراهش برود. لحظه آخر سلیم رو به بقیه می گوید:« خیلی وقته ورزش نکردین. یه تکونی به بدنتون بدین! عمو بهتون میگه چجوری! »

او را دوباره پیش رئیس زندان می برند. رئیس می گوید:« این همه مدرک از زیر تخت همتون پیدا کردیم. مطمئن باش حالا حالاها مهمون مایین! جای جومالی رو بگو تا تبرئه شین! »

سلیم کمی وقت کشی می کند اما بالاخره بلند می شود تا آدرس ها را بنویسد.

کمی بعد نگهبان می آید و خبر می دهد که دو نفر از زندانی ها به شدت دعوا می کنند.

آن دو نفر کمال و جلاسون هستند که به دروغ دعوا می کنند تا برای سلیم وقت بخرند.

وقتی رئیس زندان از اتاقش خارج می شود تا به آنها رسیدگی کند، سلیم فورا همه جای اتاق را می گردد و در آخر از کمد رئیس کارت کلاب های شبانه را پیدا می کند و برای خودش برمیدارد. رئیس که از راه می رسد، سلیم آدرس را به او می دهد که همان موقع هم می گویند ملاقاتی دارد.

یاماچ به دیدن سلیم آمده. سلیم هر اتفاقی که آنجا افتاده را برایش تعریف می کند و کارت کلاب شبانه را هم به یاماچ می دهد.

یاماچ تصمیم می گیرد موضوع دادگاه آنها را حل بکند.

داهان سراغ مرتضی، رئیسش می رود و می گوید:« مکان رو ازم گرفتن و گفتن هرکی بالاسریته اونم میکشیم! »

مرتضی کمی فکر می کند و با بیخیالی می گوید:« هرچندتا آدم بخوای بهت میدم. باید هرکسی دستت رو کثیف کرد پاکش کنی و بندازیش بیرون! باید شروع با شکوهی داشته باشیم تا بفهمن با کی طرفن! »

یاماچ بعد از زندان سراغ فرهاد می رود و از او می خواهد تا فردا ده بیست تا شوک الکتریکی برایش جور بکند. فرهاد می گوید با این که این کار سخت است اما تلاشش را خواهد کرد. بعد هم یاماچ از آکین می خواهد تا وکیل سلیم و بقیه را همین الان برایش پیدا بکند! آکین کمی نگران می شود اما اطاعت می کند.

کاراجا و داملا و سعادت با هم صحبت می کنند تا بتوانند سلطان را راضی کنند که فردا آنها هم برای دادگاه شوهر و پدرشان حضور داشته باشند. مخصوصا سعادت که می خواهد ادریس برای یک لحظه هم شده پدرش را ببیند. کاراجا وقتی این را از سلطان می خواهد، سلطان نه قاطعی می گوید!

یاماچ رو به وکیل می گوید:« تا الان به خاطر جرمی که مرتکب نشدن تو زندانن و تو نتونستی آزادشون کنی، در حالت عادی من دنبال دلیل میگردم اما الان نمیخوام دنبالش باشم! » وکیل نگاهی به آکین می اندازد و می گوید:« هرکاری از من خواستن همونو انجام دادم! »

آکین که می ترسد لو برود و یاماچ بفهمد در اصل این وکیل دستورها را از او میگرفته، با عصبانیت به سمت وکیل حمله می کند و یقه او را می چسبد و می گوید:« هرچیزی که ازت خواستن باید همونو انجام بدی آقای وکیل! ما مدت هاست منتظر آزادیشون هستیم بابای من فردا باید آزاد بشه! » وکیل که ترسیده قبول می کند.

سلطان صبح روز دادگاه از دخترها می خواهد اگر می خواهند همراهی اش بکنند. بقیه با خوشحالی اماده می شوند.

از طرفی رئیس زندان سراغ سلیم و بقیه می رود تا آنها را برای دادگاه ببرد. سلیم از جایش بلند نمی شود و وقتی صدای گوشی رئیس پلیس بلند می شود و عکس های ناجوری از او در کلاب ها برایش فرستاده می شود، سلیم با لبخند می گوید:« شنیدم سه تا بچه داری یکیشم تازگیا قرار ازدواج کنه! اصلا خوب نیست اینجوری به یادت بیارن! »

رئیس با نگرانی به او خیره می شود.

همه برای دادگاه گودالی ها جمع شده اند.

یاماچ و جومالی هم از دور آنها را تماشا می کنند. وقتی وارتلو و سلیم و بقیه را برای دادگاه می اورند، سعادت با خوشحالی برای وارتلو دست تکان می دهد. وارتلو از دیدن پسرش برای یک لحظه خوشحال می شود.

یاماچ و جومالی می بینند که افرادی با اسلحه به خانواده شان نزدیک می شوند.

یاماچ با استرس شماره اجویت را می گیرد تا نقشه اش را عملی بکند اما اجویت متوجه زنگ او نمی شود.

کمی بعد افراد آکین افراد اسلحه به دست را مهار می کنند و مردم گودال به تعداد زیاد مقابل انها می ایستند.

یاماچ به خاطر ترسی که توی دلش افتاده برای یک لحظه دنیا دور سرش می چرخد و روی زمین می افتد. جومالی سعی می کند آرامش بکند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 229 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 230 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *