خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 234

در این مطلب خلاصه قسمت 234 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 234

وارتلو از نگهبان می شنود که ضیا با این که جرمش سنگین بوده قرار است آزاد بشود و شاید دیگر هیچ وقت دست وارتلو به او نرسد.

مدد برای این که به زندان بیفتد همراه با یک اسلحه به یک طلافروشی می رود.

همان موقع وارتلو مدام از زندان به او زنگ می زند و وقتی بالاخره مدد جوابش را می دهد و صدای وارتلو را می شنود، هیجان زده می شود و بدون توجه به اینکه اسلحه به دست در طلافروشی ایستاده به حرف های وارتلو گوش می دهد.

وارتلو می گوید:« برو قهوه خونه ی نارتپلی تو آرموتلی و بگو داداش سعدالدینم همه تون رو… »

همان موقع هم گوشی اش خاموش می شود اما چون متوجهش نشده خودش ادامه می دهد:« کمک همتون رو نیاز داره. چون داداشم میخواد انتقام برادر شما رو هم بگیره. »

مدد که ادامه حرف او را نشنیده برمی گردد تا از طلافروشی خارج بشود که پلیس مانعش می شود. مدد به فروشنده می گوید:« بگو که تهدیدت نکردم و چیزی هم ازت نخواستم. »

طلافروش تایید می کند و می گوید که شکایتی هم ندارد. مدد هم آزاد می شود.

تمساح مرتضی را پیش افسون می برد. مرتضی به او می گوید که اردات خاصی به بایکال داشته و حاضر به همکاری با او است. افسون هم قبول می کند.

یاماچ دوباره و به تنهایی به سمت خانه ی فرمانده می رود و سعی می کند از نگهبان های جلوی در بگذرد اما انها او را زمین گیر می کنند و یاماچ سوار ماشینش می شود اما به جای برگشتن با سرعت به سمت در خانه رفته و آن را می کشند و وارد حیاط می شود.

نگهبان ها او را دوره می کنند و فرمانده هم از راه می رسد. یاماچ با عصبانیت می گوید تا علیچو را نگیرد از انجا نمی رود! فرمانده پوزخندی می زند و او را در یکی از اتاق های زندانی می کند. یاماچ با نفرت به او می گوید:« تو چطور بابایی هستی! تو داری از پسرت سواستفاده میکنی. به تو بابا نمیگن.. »

و بعد خودش به یاد پدرش می افتد و در حالی که گریه می کند و سرش را به زمین می زند می گوید:« بابا سرم خیلی درد میکنه… »

علیچو همراه جونید در نقطه ی دوری از خانه ی ابوقیصر ایستاده تا به او شلیک بکند.

اما با وجود بچه های کم سن و سال او، این کار را نمی کند و حتی وقتی فرمانده از طریق گوشی او را تحت فشار می گذارد و به جنید هم دستور می دهد تا اسلحه را به سمت علیچو بگیرد و او را تهدید بکند، علیچو مضطرب شده و این کار را قبول نمی کند.

فرمانده به او بی عرضه می گوید و همان موقع ماشینی که بچه های ابوقیصر و خودش را حمل می کند از جلوی سطل آشغال رد می شود و سطل آشغال منفجر شده و ماشین هم همراه ان خاکستر می شود! علیچو با ناراحتی فریاد می زند و می گوید:« بچه ها بچه ها! اونام اونجا بودن… »

مدیر جدید به دعوت وارتلو به اتاق انها می رود. مدیر به او می گوید میداند که وارتلو قصد دارد در زندان بماند اما با توجه به پرونده اش تا هفته ی دیگر آزاد می شود. وارتلو کلافه می شود و همان موقع وقت نهارشان می شود. مدیر با فروتنی میان انها می نشیند و از غذای آنها می خورد.

مدد به قهوه خانه ی ناتپلی می رسد و رو به همه می گوید:« داداش سعادت الدینم همه تون رو…. »

و کمی مکث می کند اما بعد می گوید:« زنتون رو، همسرتون رو، جد و آبادتون رو، همه نسلتون رو… »

که همه ی مردم قهوه خانه ی با عصبانیت جمع شده و او را کتک می زنند!!

آکین سراغ کوتای که مست است می رود و به او می گوید: «من همیشه فکر میکردم تو همراه منی. وقتی زندون بودم خیلی تنها بودم اما میگفتم کوتای میاد دیدنم. اما نیومدی. »

کوتای می گوید:« بعد از این که تو افتادی زندون من تنهاتر شدم. همه میگفتن تو به خاطر من افتادی زندون! همه طردم کردن. اما من باز سعیمو کردم ملاقاتت بیام. عمو قهرمانت دستور داده بود تا پامم نتونتم از در زندون بذارم تو! »

آکین می گوید:« به خاطر همین با آذر حرف زدی و کاراجا رو بهش گفتی؟ »

کوتای می گوید:« اگه نمیگفتم ولت نمیکرد. من هرچیم بشه نمیذارم کسی به تو آسیب بزنه داداشم… »

آکین به او دمت گرمی می گوید و همراه او شروع به نوشیدن می کند. ساعتی بعد وقتی انها در خیابان قدم می زنند، کوتای به آکین می گوید:« من میدونم تو دل تو چی میگذره. الان خیلی ناراحتی…اما اینو بدون من همیشه کنارتم داداش. »

اکین او را در آغوش می گیرد و با چند ضربه چاقو ناجوانمردانه او را همانجا رها می کند و می رود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 234 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 235 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *