خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 247

در این مطلب خلاصه قسمت 247 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 247

یاماچ کمال را در آغوش میگیرد و همراه بقیه به بیمارستان میرساند.
دکتر ها همه تلاششان را میکنند اما کمال جلوی چشمان یاماچ میمیرد.

یاماچ در بهت و ناراحتی فرو میرود و مدتی را همانجا زیر تخت کمال به گوشه ای خیره میماند و بعد هم به خودش می آید و وقتی از اتاق عمل بیرون می اید متین و سلیم و جومالی را میبیند که با نگرانی منتظر خبری هستند.

متین جلو می آید و از یاماچ میخواهد خبر خوبی به او بدهد،اما یاماچ همچنان سکوت کرده.

متین با ناراحتی و سلانه سلانه به بیرون از بیمارستان میرود و بدون توجه به اطرافش از آنجا فاصله میگیرد.

یاماچ دوباره به اتاق عمل برمیگردد و در حالی که اشک میریزد رو به کمال میگوید من فکر میکردم میتونم عادت کنم اما نمیشه کمال نمیشه.

و دستان و پیشانی او را میبوسد و ملحفه را روی سرش میکشد.

لز طرفی فرهاد که فهمیده جی پی اسش کار نکزده خودش آذر را دنبال میکند و یعد به سمت بیمارستان برمیگردد.

یاماچ با دسدن او به سمتش میرود و با عصبانیت میگوید تو با چه رویی اومدی اینجا ها؟ کمال مرد.

همه کسانی که منتظر خبری از کمال بودند با ناراحتی اشک میریزند.

فرهاد در حالی که بشدت گریه میکند میگوید که خودش آذر را دنبال کرده و میداند کجاست.

یاماچ بدون توجه به بقیه به سمت آدرسی که او گفته میرود و همانجا جلوس چشم آذر به سینه غدیر شلیک میکند.

بعد جومالی و سلیم با عصبانیت یاماچ را از آنجا فراری میدهند.

آذر درحالی که اشک میریزد به سمت برادرش غدیر میرود و اورا در آغوش میگیرد اما غدیر هم از بین آنها رفته است.

متین تمام شب را کنار خانه علیچو مینشیند و صبح هم یدون هیچ حرفی آنجا را تزک میکند.

وارتلو هم به همراه مدد خودش را به آنجا رسانده و سعی میکنند ردی از ضیا پیدا کنند.

وارتلو کسی به اسم یونس را پیدا میکند که میتواند جای ضیا را به او بگوید.

آذر صبح با شرمندگی به آدانا میرود و با مادر و خواهرانش خبر مرگ غدیر را میدهد.

فادیک ناباورانه به او چشم میدوزد و بعد فورا برای پسرش مراسم میگیرد.

از طرف دیگر هم متین که خیلی برایش سخت است به خانه کمال میرود و خبر مرگ اورا به همسرش میدهد.

همسرش یا غصه زیادی شروع به گریه میکند و زجه میزند.

همه در مراسم تشییع جنازه کمال جمع شده اند.

متین تا لحظه آخر بالای مزار برادرش مینشیند و بدون حرفی با غصه به فکر فرو میرود

یاماچ کنار او مینشیند و متین اشک میریزد و میگوید من نتونستم کمالو نجات بدم داداش اون تو رو نجات داد. منم بودم همین کارو میکردم. خانواده همه چیزه داداش.

یاماچ هم همراه او اشک میریزد.

جومالی در مورد این که یاماچ هم دیشب غدیر را کشته به عمو میگوید.

عمو عصبانی میشود و میگوید ببینیم آخر این کار چی میشه.

وقتی شب فادیک میشنود که آذر قصد دارد همراه برادرانش به استانبول برگردد و انتقام غدیر را بگیرد به سمت او میرود و میگوید الانم نوبت اون یکی داداشته؟ جایی نباید برین ته ایت قضیه معلومه،من قربانی زیاد دادم پسرم.

آذر اشک میریزد و به ییلماز میگوید حق با مادره شما بمونید من خودم میرم.

او فورا به تمساح زنگ میزند و از او میخواهد همه را جمع کند چون حرف مهمی با آنها دارد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 247 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 248 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *