خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 255

در این مطلب خلاصه قسمت 255 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 255

جومالی که فعلا از خیر کشتن آذر گذشته یک نفر دیگر از کله گنده های استانبول را برای کشتن انتخاب می کند.

همه خانواده بعد از مدت ها شب در خانه کچوالی ها سر میز شام جمع شده اند. یاماچ با نگرانی و محبت به خانواده اش نگاه می کند و خیلی زود از سر میز بلند می شود و به انبار می رود تا زودتر وارد عمل شود. اما ناگهان ماهسون را مقابلش می بیند.

ماهسون می گوید: «تا وقتی تو هستی یا من زنده ام همینه. سایه توام.»

یاماچ می گوید: «دست از سرم بردار.» ماهسون می گوید: «نمی تونم. به سنا قول دادم.»

یاماچ عصبانی می شود و از او می خواهد اسم سنا را به زبان نیاورد و ماهسون از اولین فرصت استفاده می کند و او را بیهوش می کند و خودش سراغ کسی می رود که یاماچ می خواست او را بکشد. دیگران هم سراغ بقیه کله گنده ها می روند و آنها را یکی یکی از بین می برند.

در خانه آذر، کاراجا با صفحه تخته نرد سراغ او می رود و می گوید: «اگه تو بردی من میرم.»

آذر قبول می کند و خیلی زود می فهمد که حریف کاراجا نمی شود و بازی را به هم می ریزد. کاراجا می گوید: « من ادعای الکی نمی کنم. هر کاری می خوای باهام بکن. هیچ چی بدتر از این نیست که یکی دیگه از اعضای خانواده م رو از دست بدم. به خاطر همین حاضرم تا آخر عمرم اینجا بمونم.»

یاماچ به جلسه ای که رشید فضل اله با تبهکاران استانبول ترتیب داده می رود. او نگاهی به افراد حاضر می اندازد و می گوید: «چهره های جدید می بینم. طبیعیه. چون قدیمیا به تاریخ پیوستن. این کشت و کشتار دیگه حوصله سربر شده. اما اگه اصرار دارین که شما هم می خوایت، روتون رو زمین می اندازم. با ما هستین یا نیستین؟»

افراد یکی یکی جلو می روند و دست یاماچ را می بوسند. بعد یاماچ قانون ها را به آنها یادآوری می کند و می گوید: «قانون هایی که ادریس کچوالی تو گودال داشت اینجا هم اعتبار داره. مواد مخدر نه از استانبول خارج میشه و نه بهش وارد می شه.»

در پایان جلسه رشید فضل اله به یاماچ می گوید: «تو فکر میکنی جنگ تموم شده ولی اینطور نیستو تو فقط سایه هاشونو زدی. اونا صاحب داشتن.» یاماچ می پرسد آنها چه کسانی هستند و رشید جواب می دهد: «ندونی بهتره! کی می دونه؟ شاید شانس یارت بود و هیچ وقت نفهمیدی با کی طرفی!»

وارتلو که در آلمان درگیر خارج کردن یک کودک از برلین است تا به فلش حاوی فیلم مرگ ادریس برسد، با هر سختی ای بالاخره راه خروج از برلین را پیدا می کند.

او در میان جنگل با تعدادی از دشمنان پدر بچه رو به رو میشود که می خواهند او را بکشند. وارتلو می گوید آن بچه بی گناه است و آنها جواب می دهند: «اینم بزرگ بشه مثل پدرش میشه!» وارتلو می گوید: «برای فهمیدن این باید یه بیست سالی صبر کنی. اما الان برای کشتنش باید از روی جنازه من رد بشی.»

آنها راه را برای وارتلو و مدد باز می کنند و بچه بالاخره به پدرش می رسد و وارتلو به فلش.

تعداد زیادی از اهالی گودال که بیکار و بی پول شده اند برای شرط بندی در قمارخانه آکین جمع می شوند و با شرط بندی روی مبارزهایی که بی رحمانه با هم می جنگند شانس خود را امتحان می کنند.

شخصی به نام چاتای اردنت با یاماچ تماس می گیرد و با او قرار ملاقات می گذارد. وقتی یاماچ سر قرار می رود با مردی خوشپوش و مودب مواجه می شود.

چاتای به یاماچ می گوید: «چیزایی دست شماست که به من تعلق داره. طلاهایی که دزدیدین! متاسفانه فقط این نیست. اخیرا خیلی به مراسم تشییع جنازه می رم. اونا همکارای من بودن. یا بهتر بخوام بگم به من تعلق داشتن. ظاهرا جنگ رو تموم کردین و حالا پادشاه استانبول شدین اما در واقع وارد بازی جدیدی شدین. چطور می خواین بازی ای که قوانینش رو نمی دونین ببرین؟ عجیب نیست؟ لطفا حرفامو جدی بگیرین.»

یاماچ که تا آن لحظه چاتای به او فرصت حرف زدن نداده می گوید: «اگه جدی نگیرم چی؟»

چاتای به طرف دریا برمی گردد و دو کشتی به یاماچ نشان می دهد و می گوید: «اونا متعلق به شرکتی ان که نقل و انتقال جنسهای منو قبول نکردن.»

بعد به یکی از افرادش اشاره می کند و کمی بعد کشتی ها منفجر می شوند. یاماچ وحشت می کند و چاتای لبخند می زند و می گوید: «اصل مطلب اینه که باید با قهرمان ها سر و کله بزنی!»

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 255 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 256 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *