خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 296

در این مطلب خلاصه قسمت 296 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 296

در اتاق آذر، کاراجا چشمش به دستمال سفید رنگی می افتد که اول اسم و فامیل عمویش قهرمان گوشه ی آن حک شده است. او که قبلا عین همان دستمال را در دست مادرش هم دیده بود کنجکاو می شود و درمورد آن از اذر سوال می کند. آذر کاراجا را کنار خود می نشاند و با هیجان شروع به تعریف کردن قصه اش می کند…سالها پیش، آذر که هنوز جوان ساده و بلند پروازی است اتفاقی بسته ای مواد مخدر در شهر خودش پیدا می کند و تصمیم می گیرد آن را به استانبول ببرد و بفروشد. او به هر مصیبتی که شده به استانبول میآید و خیلی زود با مردی اشنا می شود که قول می دهد برای موادش مشتری پیدا کند. اذر بسته را می فروشد و ساک پر از پول را می گیرد اما خیلی زود در حین قدم زدن در کوچه پس کوچه ها متوجه می شود همان هایی که مواد را خریده اند در تعقیبش هستند تا پولها را هم بگیرند. آذر پا به فرار می گذارد اما گیر می افتد و کتک مفصلی می خورد با این حال ساک را محکم می چسبد چون نمی خواهد آینده ی خانواده اش را به این راحتی ها از دست بدهد. آذر زیر مشت و لگد است که ناگهان قهرمان کوچوالی سر می رسد و فریاد بلندی می زند. پسرهای جوانی که در حال کتک زدن آذر بودند سر جا میخکوب می شوند. قهرمان نفری یک سیلی به صورتشان می زند و دستور می دهد که پراکنده شوند بعد هم دستمالی به آذر می دهد تا صورت خونی اش را پاک کند. او ساک پر از پول را هم به آذر که حسابی ترسیده می دهد و با هواپیما او را راهی شهرش میکند…حالا آذر خود را مدیون آن مرد می داند و به کاراجا می گوید که یک روز او را پیدا خواهد کرد و دستمالش را پس خواهد داد. کاراجا با چشمان پر از اشک می گوید:« اگه اون مرد مرده باشه چی؟ دنیاست دیگه. به نظر من واسش یه فاتحه بخون شاید به دردش بخوره.» آذر می گوید:« خدا نکنه مرده باشه. اصلا من هزار تا براش فاتحه می خونم. اون زندگیمو نجات داد. اگه اون نبود من همچین روزایی رو نمی دیدم و نمی تونستم عشقمو بغل کنم.» او کاراجا را در اغوش می گیرد.
چنگیز از یاماچ می خواهد که گپ و گفتی با هم داشته باشند. او به همراه یاماچ به محله ی فقیر نشینی می رود و دستور تخریب خانه های مردم را می دهد و بعد به خانه های تخریب شده و مردم آواره اشاره می کند و با غرور به یاماچ می گوید:« می خوام یه بخشی از کارایی که می تونم با گودال بکنم رو بهت نشون بدم. اینجا قراره به زودی به یه پارک واسه بچه ها تبدیل بشه. پارک چنگیز اردنت.» یاماچ با دیدن این صحنه ها عصبی می شود.
سرن و مرتضی به دستور آریک به گاراژی که چند روز پیش در آنجا با دشمنانشان درگیر شده بودند می روند و با خشونت و شکنجه از صاحب آنجا حرف می کشند و اسم رئیس او را می پرسند.
نهیر به خانه ی افسون می رود و با طعنه و کنایه به او می فهماند که از رابطه اش با یاماچ خبر دارد و بعد هم می گوید که فقط چند سوال دارد و برای دعوا کردن نیامده است. او رو به روی افسون می نشیند و می پرسد:« وقتی فهمیدی حامله م چی کار کردی؟» افسون صادقانه می گوید:« سعی کردم ازش فاصله بگیرم اما یاماچ اومد در خونه م. تیر خورده بود. دوباره رابطمون شروع شد.» نهیر می پرسد:« دوست داره؟» افسون سکوت می کند چون درمورد جواب این سوال تردید دارد. نهیر می گوید:« به نظر من ازش بپرس که دوست داره یا نه. چون من با این زخمی که بهم زده می تونم زندگی کنم اما تو اونقدر عاشقشی که اگه بهت نارو بزنه نابود می شی.» حرفهای نهیر افسون را به فکر فرو می برد. نهیر قبل از رفتن می گوید:« من دیگه نمی خوام جزئی از این کثافت کاری باشم. دارم از اینجا می رم. به یاماچ هم بگو درمورد این بچه نگران نباشه دیگه هیچ ردی ازش تو زندگیش نمی مونه.» او با خونسردی از خانه بیرون می رود اما درست پشت در بغضش می شکند و گریه می کند. جمله ی آخر نهیر افسون را نگران می کند. او با عجله به یاماچ زنگ می زند اما یاماچ که از دستش دلخور است جوابش را نمی دهد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 296 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 297 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *